در آینه قرآن و عترت

نکات و ظرائف معرفتی ، که گاه به ذهن حقیر می رسد

در آینه قرآن و عترت

نکات و ظرائف معرفتی ، که گاه به ذهن حقیر می رسد

زندگی درخشان هدایتگران راه نجات ؛ انبیاء و اولیاء الهی !
سعی میکنم خوشه ای از خرمن گهربار برچیده در معرض نمایش علاقمندان به زندگی پاک و سالم قرار دهم .
تا سبک زندگی ما همچون ستارگان درخشان آسمان انسانیت و بندگی الهی گردد.
به لطف و عنایت الهی

فرافایل، مرجع بزرگ خرید و فروش فایلهای دانشجویی فرافایل، مرجع بزرگ خرید و فروش فایلهای دانشجویی https://vafa1404.farafile.ir/list?page=2
پیوندهای روزانه
پیوندها

رازها و بایسته های موفقیت در طلبگی

چهارشنبه, ۲۷ آذر ۱۴۰۴، ۰۹:۳۳ ق.ظ

باسمه تعالی

رازها و بایسته های موفقیت در طلبگی

تحلیل و دسته‌بندی محتوای نشست تربیتی استاد امینی‌نژاد

این نشست چهارمین نشست تربیتی حوزه علمیه امام کاظم (ع) است که توسط حجت الاسلامین امینی‌نژاد در دوشنبه ۲۶ آبان ۱۴۰۴ با موضوع بایسته‌های طلبه موفق برگزار شده است.

۱. جایگاه و اهمیت کلیدی فضای طلبگی (نکته نخست)

مهم‌ترین نکته‌ای که یک طلبه باید به آن دست یابد، درک جایگاه حساس، مهم و اثرگذاری است که در آن قرار دارد. بسیاری از عدم توفیق‌ها ناشی از این است که طلبه این جایگاه را به درستی نشناخته است.

  • افتخار به طلبگی: طلبه باید به طلبگی خود به حقیقت افتخار کند و سرش بالا باشد، زیرا مسیر طلبگی پراهمیت‌ترین، حساس‌ترین و مؤثرترین مسیر کاری است که وجود دارد.
  • اولویت‌بندی جهانی: فرهیختگان جهان بالاترین رشته‌ها را علوم انسانی می‌دانند، نه رشته‌های فنی، مهندسی یا پزشکی، زیرا رشته‌های انسانی بر روی انسان‌ها، ذهن و دل آن‌ها کار می‌کنند. در واقع، اگر دیگران دستگاهی می‌سازند، طلبگی انسان می‌سازد.
  • وارث انبیا: طلبه باید بداند که وارث انبیا است و این جایگاه، جایگاه رهبری و مدیریت و هدایت بشریت و ساختن معنای زندگی است.
  • اثرگذاری عظیم: حوزه علمیه قم با پشتوانه چند قرنه، ظرف ۵ الی ۶ دهه توانسته است تحولات شگرف در مدیریت جهان و اثرگذاری‌های مهم در دنیا ایجاد کند.

۲. بایسته‌های طلبه موفق: جدیت، برنامه و فرصت‌شناسی (نکته دوم)

نکته دوم برای طلبه موفق، استفاده از فرصت‌ها و به کارگیری جدیت در مسیر است.

  • سرعت زمان و استفاده از جوانی: زمان به سرعت می‌گذرد و شرایط جوانی و نشاط همیشگی نیست. باید از مجموعه شرایطی که خداوند فراهم کرده است، حداکثر استفاده را برد.
  • پرهیز از تنبلی و کسالت: تنبلی باید از فضای طلبگی خط بخورد. مسیر تحصیل طلبگی ۲۰ سال کار مجاهدانه و قوی می‌طلبد که شب و روز، تعطیلی، زمستان و تابستان نشناسد.
  • دوری از فرافکنی: نباید مشکلات را به گردن شرایط، اساتید یا مدیریت حوزه انداخت؛ انسان باید در بدترین شرایط نیز راه خود را بسازد و جلو برود.
  • هدف‌های بلندمدت و برنامه‌ریزی: طلبه باید اهداف بلند در نظر بگیرد و برای خود برنامه‌ریزی ۱۰ ساله تعریف کند و آن را به برنامه‌های سالانه، ماهانه و روزانه تقسیم کند.
  • اهمیت دروس و کتاب: طلبه باید کتاب درسی خود را "بخورَد و ببلعد" و با جدیت کار کند.
    • باید از همان ابتدا که کتابی باز می‌شود، از مزایای آن صحبت کرد و انتقادات را به بعد از متخصص شدن موکول نمود.
    • نمونه تاریخی: ابن سینا از ۷ تا ۱۷ سالگی هیچ شب را به اختیار نخوابید. علامه امینی روزی ۱۶ ساعت کار می‌کرد.
  • بخیل بودن در عمر: باید انسان نسبت به عمر خود "اشحه منک فی درهمک و دینارک" (سخت‌گیرتر از درهم و دینار) باشد. ضایع شدن ۲ ساعت وقت باید باعث غصه خوردن شود.

۳. خودسازی و تهذیب (معنویت)

مسئله معنویت و خودسازی برای طلبه بسیار جدی است و نباید آن را نادیده گرفت.

  • کنترل رذائل: اگر طلبه نتواند رذائل (عیب‌ها) خود را کنترل کند (مثل نساختن شجاعت، اخلاص، زهد و گذر از خود)، این‌ها همچون زنجیرهایی دست و پا و بال او را می‌بندند.
  • چهار مرحله سلوک معنوی:
    1. عمل به دانسته‌ها: اولین و واجب‌ترین مرحله، عمل کردن به چیزهایی است که می‌دانیم؛ این نیاز به استاد ندارد. مثال‌ها: نماز شب (که مستحب مؤکد است و برای طلبه در این مسیر واجب است)، نماز اول وقت، قرآن روزانه، و مراقبت از زبان و چشم. کسی که به دانسته‌هایش عمل نمی‌کند، دروغ می‌گوید که دنبال استاد می‌گردد، زیرا خداوند از دل‌ها باخبر است.
    2. استاد اخلاق: حتماً باید هر هفته یا هر دو هفته حرف‌های اخلاقی شنید (تذکر، تنبیع)؛ شنیدن حرف اثر دارد، حتی اگر فرد مطالب را بداند.
    3. استاد سلوک عام: فردی که نکات و دستورات سلوکی بالاتری می‌دهد.
    4. استاد سلوک خاص: این مرتبه بسیار خاص است و نباید به دنبال آن بود، مگر اینکه مقدمات فراهم شده باشد و خداوند انسان را به آن برساند.

۴. چالش‌های عملیاتی و راهکارها

  • هویت و اعتماد به نفس: احساس ضعف یا حقارت در طلبگی ناشی از باور نداشتن به جایگاه است. راهکارها برای تقویت اعتماد به نفس:
    • رفتن به تبلیغ و دیدن اثر کار خود.
    • تولید علم: فهمیدن و کار کردن سنگین روی مسائل اصولی یا فقهی (مثلاً خوردن اصول فقه) اعتماد به نفس را زیاد می‌کند.
    • تعامل با استاد: در کلاس‌ها جلو نشستن و با استاد دمخور شدن و طرح سؤالات خوب.
  • الگوگیری: الگو نقش مهمی در حل بسیاری از مسائل دارد.
    • طلبه باید فرد موفقی را در حوزه (مانند شهید بهشتی، مقام معظم رهبری، مراجع) الگوی خود قرار دهد تا مسیر و استعداد خود را بشناسد.
    • هشدار: باید مراقب الگوگیری غلط بود؛ به جای تلاش برای کپی‌برداری، باید پرسید: "اگر امام در جای من بود، چه می‌کرد؟". جوهره وجود امام، اصالت وظیفه بود.
  • انضباط و نظارت: بی‌توجهی طلبه‌ها در درس و بحث‌ها به حوزه آسیب می‌زند.
    • به مسئولین توصیه می‌شود تا از حضور و غیاب نامحسوس استفاده کنند و در صورت غیبت مکرر، مسئول با احترام به سراغ طلبه برود و مشکلش را جویا شود.
  • تعیین هدف و نیاز جامعه: وظیفه طلبه با در نظر گرفتن نیازهای جامعه، علاقه‌های شخصی و امکانات مشخص می‌شود.
    • کشور نیازهای زیادی دارد و یک میلیون شغل در زمینه‌های مختلف (علوم انسانی اسلامی، فلسفه‌های مضاف، تبلیغ، رسانه و...) برای طلبه‌ها در ذهن متصور است.

۵. لباس طلبگی و خانواده (مسائل جانبی)

لباس طلبگی:

  • پوشیدن لباس برای طلبه یک نعمت بزرگ و یک افتخار است.
  • پوشیدن لباس موجب تثبیت سربازی نسبت به امام زمان (عج)، تقید و حواس‌جمعی بیشتر می‌شود.
  • زمان پوشیدن: انسان باید هرچه زودتر ملبس شود، زیرا با گذشت ۱۵ یا ۲۰ سال و تغییر شرایط زندگی (ازدواج، فرزند) ممکن است موانعی ایجاد شود.
  • مقابله با فشارها: اگر پوشیدن لباس جسارت یا فشار بیرونی به همراه دارد، طلبه نباید آن را کنار بگذارد؛ اگر نکته اول (افتخار به وارث انبیا بودن) حل شده باشد، این سختی‌ها برای او لذت‌بخش خواهند بود.

مدیریت خانواده و امور مالی:

  • حقوق خانواده: طلبه موظف است نسبت به خانواده خود "سهولت در زندگی" را فراهم کند و آن‌ها باید در راحتی باشند.
  • مدیریت روابط: طلبه باید به گونه‌ای رفتار کند که این مفهوم به خانواده القا شود که "حرف اول و آخر من درس و کار و شأن طلبگی و سربازی امام زمانه".
  • ساده‌زیستی: باید خوشی‌های ساده‌زیستی طلبگی و اخلاقیات را به خانواده نشان داد.
  • شغل مرتبط: منبع درآمد طلبه باید مرتبط با فضای طلبگی باشد (نه اینکه به طور کامل تاجر یا کارمند شود).
    • درآمدهای مرتبط: تبلیغ (تبلیغ‌کننده خوب دائماً دعوت می‌شود)، تدریس در حوزه یا دانشگاه (نه به صورت هیئت علمی استخدامی)، ویراستاری، نویسندگی کتاب و مقاله، و طراحی مرتبط با مسائل دینی.
    • هشدار: ورود به استخدام و کارهای کارمندی برای طلبه سخت است و ممکن است باعث شود که حال و احوال کارمندی به او سرایت کند و لباس طلبگی را کنار بگذارد.

نکته پایانی (تشخیص نیاز)

در پاسخ به یکی از سؤالات حضار در مورد چگونگی احساس نیاز کردن برای برنامه‌ریزی، استاد امینی‌نژاد تأکید می‌کند که احساس نیاز از طریق در نظر گرفتن نیازهای جامعه، علایق فردی و امکانات موجود حاصل می‌شود. همچنین الگوگیری و قرار گرفتن در جمع‌هایی که هدف مشخصی دارند، می‌تواند استعدادها را شکوفا کرده و نیازها را به فرد متوجه سازد.

 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۷ آذر ۰۴ ، ۰۹:۳۳
مهدی مینایی

چهار درس شگفت‌انگیز درباره انگیزه و رشد فردی که هیچ‌کس به شما نمی‌گوید

 

مقدمه: چرا بهترین برنامه‌های ما شکست می‌خورند؟

همه ما این تجربه را داشته‌ایم: شروع یک پروژه جدید، یک هدف بزرگ یا مرحله‌ای تازه از زندگی با انرژی و انگیزه‌ای وصف‌ناپذیر. اما چرا آن آتش اولیه اغلب به سرعت فروکش می‌کند و ما را با پروژه‌های نیمه‌تمام و تصمیم‌های فراموش‌شده تنها می‌گذارد؟ چرا با وجود بهترین نیت‌ها، نمودار پیشرفت ما نزولی می‌شود و در نهایت به نقطه‌ی اول بازمی‌گردیم؟

دلایل این شکست‌ها اغلب آن چیزهایی نیستند که به نظر می‌رسند. مسئله کمبود استعداد یا نداشتن برنامه نیست. در عوض، تله‌های پنهان و قوانینی ناگفته وجود دارند که در زیر سطح آگاهی ما عمل می‌کنند و بی‌آنکه متوجه باشیم، مسیر ما را منحرف می‌سازند. این‌ها صرفاً چند قانون ساده نیستند، بلکه ابزارهای تشخیصی دقیقی برای الگوهای روان‌شناختی پنهانی هستند که رشد ما را مختل می‌کنند؛ الگوهایی مانند نیاز به تأیید زودهنگام، کمال‌گرایی مخرب، و فقدان خودآگاهی عمیق.

این مقاله، با الهام از آموزه‌های عمیق روان‌شناختی و معنوی، چهار درس شگفت‌انگیز و کمتر‌شنیده‌شده را آشکار می‌کند. این درس‌ها به شما کمک می‌کنند تا این دینامیک‌های پنهان را بشناسید، از تله‌های نامرئی انگیزه دوری کنید و مسیر رشد فردی خود را با آگاهی و اثربخشی بیشتری طی نمایید.

۱. پارادوکس انگیزه بالا: چرا فریاد زدن اهدافتان، آن را نابود می‌کند؟

اولین قانون شگفت‌انگیز برای حفظ انگیزه این است: آن را برای خودتان نگه دارید. وقتی انرژی بالایی دارید، یک نقشه عالی در ذهن دارید یا اراده‌ای پولادین در خود حس می‌کنید، در برابر وسوسه‌ی بازگو کردن و به نمایش گذاشتن آن مقاومت کنید. این رفتار که ریشه در نیاز به تأیید بیرونی دارد، خود اولین و بزرگ‌ترین تهدید برای موفقیت شماست. این قانون ظریف اما قدرتمند، از دو آسیب جدی جلوگیری می‌کند:

آسیب اول، ابراز کردن حالت درونی انگیزه است. وقتی حال خوب، انرژی بالا و اراده‌ی قوی خود را جار می‌زنید، خود را در معرض دو خطر قرار می‌دهید:

  • خطر متافیزیکی: در برخی دیدگاه‌های معنوی، انگیزه و اراده، درست مانند زیبایی یا ثروت، می‌توانند تحت تأثیر «چشم زخم» یا انرژی منفی حسادت دیگران قرار بگیرند و از بین بروند.
  • خطر روانی: به نمایش گذاشتن این انرژی درونی، می‌تواند حسودان را آگاه سازد تا شاید ناخودآگاه یا آگاهانه در مسیر شما مانع ایجاد کنند.

آسیب دوم، اعلام کردن یک برنامه یا پروژه پیش از به ثمر نشستن آن است. یک قانون کلی وجود دارد که می‌گوید: «اظهار الشی قبل ان یستحکم مفسدة»، یعنی آشکار کردن هر چیزی پیش از آنکه محکم و استوار شود، عامل تباهی آن است. برنامه‌ها و انگیزه‌هایی که هنوز شکننده و نوپا هستند، با گفته شدن نابود می‌شوند.

این فقط یک نظریه نیست؛ بلکه قانونی است با عواقب ملموس، همان‌طور که سخنران در تجربه‌ای آموزنده از اوایل دوران کاری خود، شخصاً آن را لمس کرد:

یک وقتی به عنوان جوان‌ترین معاون تهذیب حوزه با من مصاحبه کردند. من کلی از کارهایی که کرده بودیم را گفتم. لابه‌لاش گفتم که می‌خواهیم یک رادیو هم بزنیم... تیتر زدند: «معاونت تهذیب رادیودار می‌شود». پانزده سال است ما قراره رادیو بزنیم، رادیوش دیگه نمیاد بالا. این‌ها تعارف نداره، قانون تکوینی خداست.

۲. اثر آینه: چرا سرزنش کردن دیگران، شما را به همان عیب دچار می‌کند؟

دومین قانون، یک اصل بنیادین در روابط و رشد فردی است: در قضاوت و سرزنش دیگران به خاطر عیب‌هایشان بی‌نهایت محتاط باشید. یک قاعده معنوی وجود دارد که می‌گوید اگر کسی را به خاطر نقصی مسخره یا ملامت کنید، دیر یا زود خودتان دقیقاً با همان نقص آزموده خواهید شد و به آن دچار می‌شوید.

این فقط یک توصیه اخلاقی برای مهربان بودن نیست؛ بلکه یک قانون عمیق علت و معلولی است که مانند آینه عمل می‌کند و قضاوتی را که به بیرون پرتاب می‌کنید، مستقیم به خودتان بازمی‌گرداند. این قانون برای همه، صرف‌نظر از جایگاه، دانش یا مقامشان، صادق است. سرعت و دقت این قانون معنوی می‌تواند شگفت‌انگیز باشد و حتی در پیش پا افتاده‌ترین لحظات زندگی روزمره عمل کند، همانطور که این داستان ساده و قدرتمند نشان می‌دهد:

ما یه کوچولو داریم. روز جمعه بود. با یه حالتی بهش گفتم «آقا تو شلوارتو برعکس پوشیدی؟». بچه ناراحت شد و رفت. من رفتم باغبانی کنم... بعد گفتم برم یه دوش بگیرم. سر سفره که نشستم دیدم خانم و بچه‌هام همه دارن یه جوری به من نگاه می‌کنن... گفتن «شلوارتو برعکس پوشیدی». یعنی من همونجا داستانو گرفتم. اصلاً کار نداره خدا، قانون سریع عمل می‌شه.

۳. سندروم «این شاخه به آن شاخه پریدن»: دلیل واقعی رها کردن کارها

یکی از بزرگ‌ترین موانع موفقیت، کمبود استعداد یا فرصت نیست، بلکه «عدم استقامت» است. بسیاری از افراد بااستعداد، روی یک نمودار سینوسی از انگیزه حرکت می‌کنند. آن‌ها با انرژی فوق‌العاده‌ای شروع می‌کنند، اما به محض اینکه مسیر کمی دشوار، تکراری یا خسته‌کننده می‌شود، انگیزه‌شان سقوط می‌کند و به سراغ هدف هیجان‌انگیز بعدی می‌روند.

ریشه این رفتار اغلب در کمال‌گرایی و یک تصویر رؤیایی از موفقیت نهفته است. ما عاشق ایده «استاد شدن» هستیم، اما حاضر نیستیم فرآیند کسل‌کننده، طاقت‌فرسا و چالش‌برانگیز رسیدن به آن را تحمل کنیم. اما آنچه این سندروم را به شدت فریبنده و خطرناک می‌کند، این است که این افراد در اوج نمودار انگیزه‌ی خود، بسیار باهوش، پرانرژی و تأثیرگذار به نظر می‌رسند. آن‌ها اساتید، مدیران و حتی خانواده‌ی خود را تحت تأثیر قرار می‌دهند، و دیگران با این تصور که با یک فرد فوق‌العاده موفق روبرو هستند، بارهای بیشتری بر دوش او می‌گذارند، غافل از اینکه این فرد در آستانه‌ی سقوطی دوباره است.

این چرخه فریبنده‌ی شایستگی و فروپاشی، زندگی آن‌ها را پر می‌کند از "کتاب‌های نخونده، طرح‌های نرفته، و رویاهای انجام نشده." آن‌ها در ذهن خود کنشگرانی بزرگ هستند، اما در عمل خروجی اندکی دارند و همواره از خود ناراضی‌اند.

۴. سقف خودشناسی: محدودیت نامرئی در تمام روابط شما

چهارمین اصل، یک قانون بنیادین در مورد روابط انسانی است: توانایی شما برای شناخت واقعی دیگران—همسر، فرزند، دوست یا همکارتان—مستقیماً به میزان خودشناسی شما محدود است. شما هرگز نمی‌توانید چیزی را در دیگران ببینید و درک کنید که پیش از آن، در وجود خودتان کشف نکرده باشید.

این ایده، نگاه ما به مشکلات ارتباطی را کاملاً دگرگون می‌کند. مسئله فقط رفتار طرف مقابل نیست؛ بلکه نقاط کور و ناشناخته‌ی وجود ماست که مانع از درک کامل او می‌شود. در واقع، خودآگاهی عمیق، پادزهر الگوهای مخربی است که در درس‌های قبل به آن‌ها اشاره شد. همدلی واقعی و شناخت عمیق، از درون آغاز می‌شود و این اصل آن‌قدر بنیادین است که همچون سقفی نامرئی بر ادراک ما عمل می‌کند. سخنران این قانون را با بیانی قاطع و ریاضی‌وار این‌گونه توصیف می‌کند:

به میزانی می‌توان دیگران را شناخت که خود را شناخته‌ایم. اگر خودشناسی من پنجاه درصد است، خانمم بیاد جلوی من بال بال بزنه و همه خصوصیاتش را بگه، من بیش از پنجاه درصد نمی‌فهمم.

نتیجه‌گیری: رشد واقعی از درون آغاز می‌شود

این چهار درس به ما یادآوری می‌کنند که رشد پایدار و موفقیت واقعی، نتیجه‌ی نمایش‌های بزرگ و بیرونی نیست. بلکه محصول درک و مدیریت نیروهای ظریف و درونی است که انگیزه، رفتار و روابط ما را شکل می‌دهند؛ نیروهایی مانند عطش برای تأیید دیگران یا افتادن در دام کمال‌گرایی. موفقیت، بیش از آنکه به انجام کارهای بزرگ وابسته باشد، به پرهیز از خطاهای کوچک و پنهان بستگی دارد. از سکوت در اوج انگیزه گرفته تا پرهیز از سرزنش، از استقامت در مسیرهای دشوار تا تلاش برای خودشناسی عمیق؛ همه این‌ها ما را به یک حقیقت واحد می‌رسانند: مسیر تحول، از درون به بیرون است.

اکنون از خود بپرسید: کدام یک از این تله‌های پنهان، بیش از همه مسیر رشد شما را مختل کرده است؟

 

متن گزارش از نشست تربیتی پنجم مرکز هدایت علمی تربیتی حوزه علمیه امام کاظم علیه السلام

توسط استاد حجت الاسلام امینی نژاد زیدعزه

در 17 آذرماه 1404

 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۷ آذر ۰۴ ، ۰۹:۳۰
مهدی مینایی

**خلاصه جامع و دسته‌بندی شده**

بر اساس 21 روش اصلی کتاب قورباغه را قورت بده

دانلود رایگان کتاب قورباغه را قورت بده - غلبه بر تنبلی با فرمت PDF

**مفهوم اصلی:**

"قورباغه" نماد بزرگترین، مهمترین و معمولاً سخت‌ترین کاری است که باید هر روز انجام دهید. اگر اولین کاری که صبح می‌کنید، خوردن این قورباغه (انجام آن کار سخت) باشد، بقیه روز برای شما بسیار راحت‌تر و پرانرژی‌تر خواهد گذشت. این کتاب 21 روش عملی برای غلبه بر تنبلی و افزایش بهره‌وری ارائه می‌دهد.

### **دسته‌بندی 21 روش اصلی کتاب**

#### **دسته اول: تعیین هدف و برنامه‌ریزی (پایه و اساس)**

1.  **سفره را بچینید (هدف‌گذاری):**

    *   دقیقاً مشخص کنید در هر حوزه از زندگی چه می‌خواهید.

    *   اهداف خود را حتماً **روی کاغذ** بیاورید.

    *   برای اهداف خود **مهلت (ددلاین)** تعیین کنید.

    *   یک برنامه عملی برای رسیدن به اهداف بنویسید و **فوراً اقدام کنید**.

2.  **برای هر روز از قبل برنامه‌ریزی کنید:**

    *   هر شب برای فردا برنامه بریزید. این کار تا 25% بازدهی شما را افزایش می‌دهد.

    *   از لیست کارها استفاده کنید و کارها را بر اساس اولویت مرتب کنید.

    *   برنامه‌ریزی باعث صرفه‌جویی 10 برابری در زمان اجرا می‌شود (قانون 10/90).

3.  **قانون 20/80 (اصل پارتو) را در همه امور به کار بگیرید:**

    *   80% نتایج شما از 20% فعالیت‌هایتان ناشی می‌شود.

    *   همیشه روی آن **20% ارزشمند** تمرکز کنید و از انجام 80% کم‌ارزش خودداری کنید.

4.  **پیامد کارها را در نظر داشته باشید:**

    *   مهمترین کارها، آنهایی هستند که بیشترین تأثیر بلندمدت (مثبت یا منفی) را بر زندگی شما دارند.

    *   قبل از شروع هر کاری، از خود بپرسید: "پیامدهای انجام دادن یا ندادن این کار چیست؟"

#### **دسته دوم: اولویت‌بندی و تمرکز (اجرا)**

5.  **روش "الف، ب، پ، ت، ث" را مدام به کار بگیرید:**

    *   کارهایتان را با این حروف اولویت‌بندی کنید:

        *   **الف:** بسیار مهم (اگر انجام نشود عواقب جدی دارد). این "قورباغه" شماست.

        *   **ب:** خوب است انجام شود، اما عواقب شدیدی ندارد.

        *   **پ:** انجامش خوب است، اما هیچ عواقبی برای انجام ندادنش نیست.

        *   **ت:** می‌توانید آن را به فرد دیگری محول کنید.

        *   **ث:** می‌توانید آن را کاملاً حذف کنید.

    *   همیشه اول کار **الف-1** (مهمترین کار) را انجام دهید.

6.  **روی اهداف اصلی تمرکز کنید:**

    *   مشخص کنید که برای موفقیت در شغلتان، دقیقاً چه نتایجی (اهداف اصلی) باید کسب کنید.

    *   در چه زمینه‌ای ضعیف هستید؟ بهبود آن نقطه ضعف، کلید موفقیت شماست.

7.  **به قانون تشخیص ضرورت عمل کنید:**

    *   "هرگز برای انجام همه کارها وقت کافی وجود ندارد، اما همیشه برای انجام مهمترین کارها وقت کافی هست."

    *   سه سؤال کلیدی:

        1.  مهمترین کارهای من کدامند؟

        2.  چه کاری است که فقط من می‌توانم انجام دهم و اگر آن را خوب انجام دهم، تغییر چشمگیری ایجاد می‌کند؟

        3.  بهترین استفاده‌ای که در حال حاضر می‌توانم از وقتم بکنم چیست؟

8.  **پیش از شروع، مقدمات کار را کاملاً فراهم کنید:**

    *   قبل از شروع، تمام اطلاعات، ابزار و وسایل مورد نیاز را آماده و مرتب کنید.

    *   یک محیط کار تمیز و منظم، انگیزه شروع کار را بسیار افزایش می‌دهد.

#### **دسته سوم: توسعه فردی و غلبه بر موانع (تقویت توانایی)**

9.  **همیشه یک شاگرد باقی بمانید:**

    *   دائماً در حال یادگیری و به‌روزرسانی مهارت‌های اصلی کاری خود باشید.

    *   هرچه در کاری مهارت بیشتری داشته باشید، انگیزه بیشتری برای انجام سریع آن پیدا می‌کنید.

10. **استعدادهای منحصر به فرد خود را تقویت کنید:**

    *   مشخص کنید در چه کاری از دیگران بهترید و از انجام آن لذت می‌برید.

    *   تمام انرژی خود را روی تقویت این استعدادهای کلیدی متمرکز کنید.

11. **محدودیت‌های اصلی خود را مشخص کنید:**

    *   همیشه یک عامل محدودکننده اصلی وجود دارد که سرعت پیشرفت شما را تعیین می‌کند.

    *   این مانع را (که 80% اوقات درونی است) شناسایی و تمام انرژی خود را برای رفع آن متمرکز کنید.

12. **هر بار یک بشکه به جلو بروید:**

    *   کارهای بزرگ را به قسمت‌های کوچک و قابل مدیریت تقسیم کنید.

    *   فقط روی "بشکه بعدی" (قدم بعدی) تمرکز کنید تا کل مسیر سخت به نظر برسد.

#### **دسته چهارم: روانشناسی و انگیزه (نیروی محرکه)**

13. **خودتان را تحت فشار بگذارید:**

    *   منتظر نباشید کسی شما را وادار به کار کند. خودتان برای خودتان استانداردهای بالا تعیین کنید.

    *   تصور کنید فردا باید شهر را ترک کنید؛ چه کاری را حتماً باید امروز تمام کنید؟

14. **قدرت‌های فردی خود را به حداکثر برسانید:**

    *   مراقب سلامت جسمی خود باشید. خواب کافی، تغذیه سالم و استراحت، سوخت لازم برای بهره‌وری را فراهم می‌کنند.

    *   در ساعات اوج انرژی خود، مهمترین کارها را انجام دهید.

15. **خودتان را به فعالیت ترغیب کنید:**

    *   یک خوش‌بین تمام‌عبار باشید. همیشه با خودتان گفتگوی درونی مثبت داشته باشید.

    *   به جای تمرکز بر مشکلات، به دنبال راه‌حل و درس‌های هر موقعیت باشید.

16. **روش تنبلی سازنده را تمرین کنید:**

    *   عمداً و آگاهانه از انجام کارهای کم‌ارزش و غیرمهم "تنبلی" کنید.

    *   نه گفتن را یاد بگیرید تا وقت برای کارهای مهم‌تر داشته باشید.

#### **دسته پنجم: تکنیک‌های نهایی برای اوج بهره‌وری (تبدیل به عادت)**

17. **اول سخت‌ترین کار را انجام دهید:**

    *   روز خود را همیشه با انجام سخت‌ترین و مهمترین کار (قورباغه) آغاز کنید.

    *   این عادت را 21 روز متوالی تمرین کنید تا در شما نهادینه شود.

18. **کار را به قسمت‌های کوچکتر تقسیم کنید:**

    *   از تکنیک "بریدن کالباس" استفاده کنید. هر بار فقط یک "برش" کوچک از کار بزرگ را انجام دهید.

    *   شروع یک بخش کوچک، psychologically انجام بقیه کار را آسان‌تر می‌کند.

19. **وقت بیشتری ایجاد کنید:**

    *   برای کارهای مهم و بلندمدت، در برنامه روزانه خود **زمان‌بندی مشخص** تعیین کنید.

    *   مثلاً هر روز ساعت 10-9 صبح را فقط به مطالعه یا یک پروژه خاص اختصاص دهید.

20. **سرعت انجام کار را افزایش دهید:**

    *   یک "احساس اضطرار" در خود ایجاد کنید. سریع‌تر حرکت کنید، سریع‌تر تصمیم بگیرید و سریع‌تر کار کنید.

    *   به خود بگویید: "همین الآن این کار را انجام بده!"

21. **هر بار یک کار مهم انجام دهید:**

    *   این چکیده تمام روش‌هاست: مهمترین کار را انتخاب کنید، تمام توجه خود را به آن معطوف کنید و **بدون وقفه** تا اتمام 100% آن ادامه دهید.

    *   تمرکز کامل، زمان انجام کار را تا 50% کاهش می‌دهد.

**###نتیجه‌گیری نهایی**

کلید موفقیت در "قورت دادن قورباغه" این است که **عادت** کنید هر روز صبح، بدون فکر کردن زیاد، مهمترین و سخت‌ترین کار خود را اول انجام دهید. با تمرین مداوم این 21 روش، شما می‌توانید بر تنبلی غلبه کنید، کنترل زمان و زندگی خود را به دست آورید و به فردی بسیار مؤثر و موفق تبدیل شوید.

**پیام نهایی: قورباغهات را قورت بده!**

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۹ آذر ۰۴ ، ۰۹:۲۷
مهدی مینایی

جایگاه و اهمیت قرآن

پنجشنبه, ۷ آذر ۱۴۰۴، ۱۱:۰۷ ق.ظ

جایگاه قرآن

ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف
 



عظمت قرآن چنان با اهمیت است که حتی ظرف نزول آن نیز، اهمیت و شرافت پیدا کرده است. قرآن بزرگترین هدیه‌ی الهی برای انسان است. در اهمیت مقام و جایگاه قرآن همین بس که وجود نازنینی چون حضرت امیرالمؤمنین (علیه‌السّلام) در مقام توصیف قرآن تعبیراتی دارند که نشان می‌دهد حقایق قرآن را نمی‌توان درست بیان کرد و مقام قرآن در حد و‌ اندازه‌ی فهم و درک ما نیست: «همانا قرآن دارای ظاهری زیبا و باطنی ژرف و ناپیداست. مطالب شگفت‌آورش تمام نشدنی و اسرار نهفته‌اش پایان ناپذیر است».
 

فهرست مندرجات

۱ - اجماع بر امّی بودن پیامبر
       ۱.۱ - رفع تناقض
۲ - القای شبهه بر امی بودن پیامبر
       ۲.۱ - دلیل اول جهالت
       ۲.۲ - دلیل دوم جهالت
       ۲.۳ - دلیل سوم جهالت
       ۲.۴ - دلیل چهارم جهالت
       ۲.۵ - دلیل پنجم جهالت
       ۲.۶ - دلیل ششم جهالت
۳ - معجزه بی‌نظیر
۴ - شیفتگی تازیان به قرآن‌
۵ - فصاحت و بلاغت قرآن
۶ - داستان سرسخت‌ترین دشمنان
۷ - مقابله با تاثیرات قرآن
۸ - دل‌باختگی مسلمان‌ها به قرآن‌
۹ - اعتراف به عظمت قرآن
۱۰ - نزول تدریجی قرآن
۱۱ - ترغیب به‌ حفظ و کتابت قرآن
۱۲ - نفوذ قرآن در زندگی مسلمانان
۱۳ - محبت به قرآن و عدم تحریف آن
۱۴ - استنساخ و چاپ قرآن در دنیا
۱۵ - دلیل محفوظ ماندن از تحریف قرآن
       ۱۵.۱ - خباثت امویان با قرآن
۱۶ - اهتمام زن‌ها در یادگیری و حفظ قرآن
۱۷ - کتابت قرآن در حیات پیامبر
۱۸ - حفاظت خداوند از قرآن
۱۹ - حفظ و کتابت در روایات
       ۱۹.۱ - موافقت حدیث با قرآن
۲۰ - برهان ساده بر خرافه بودن تحریف قرآن
۲۱ - پانویس
۲۲ - منبع

۱ - اجماع بر امّی بودن پیامبر

[ویرایش]


جمیع مسلمین از صدر اسلام تاکنون اجماع و اتفاق دارند در اینکه پیغمبر، امّی و درس ناخوانده بود. همه دانشمندان بی‌غرض و مطلع از سایر امت‌ها که درباره آن بزرگوار تحقیقی و تالیفی دارند، این حقیقت را تصدیق کرده‌اند. پیش از این گفتیم که نه تنها تاریخ زندگی آن حضرت از ولادت تا رحلت با دقت بی‌مانندی ضبط و معلوم شده، بلکه شخصیت ممتازش موجب گردیده که حتی قوم عرب و سرزمین عربستان، بلکه اوضاع و احوال همه کشورها و نواحی جهان در عصر بعثتش مورد تحقیق قرار گیرد. در این صورت محال است که چنین شخصیتی ولو یک درس نزد کسی آموخته باشد و احدی بر آن اطلاع نیابد.
هانری دوکاستری در کتاب «اسلام، افکار و‌ اندیشه‌ها» می‌گوید: «بدون شبهه، محال است مردی در مشرق زمین تحصیل علم کند و مردم مطلع نشوند؛ زیرا تمام ترتیبات زندگی شرقی‌ها علنی و آشکار است. به علاوه خواندن و نوشتن در آن عصر در آن اقطار معدوم بوده و در مکه کسی خواندن و نوشتن نمی‌دانست مگر یک مرد.» و بعد می‌گوید: «مستشرقی در کتابی که در سال ‌۱۷۷۴ منتشر کرده، این یک نفر را نام برده است.» ویل دورانت می‌گوید: «ظاهرا هیچ‌کس در این فکر نبود که او نوشتن و خواندن آموزد. در آن موقع هنر نوشتن و خواندن به نظر عرب‌ها اهمیتی نداشت. به همین جهت در قبیله قریش بیش از هفده تن خواندن و نوشتن نمی‌دانستند.»
 

۱.۱ - رفع تناقض

اگر چه سخن این دو دانشمند به ظاهر متناقض می‌نماید، ولی می‌توانیم بگوئیم چون قبیله قریش در خارج شهر مکه هم بوده‌اند، بنابراین ویل دورانت همه باسوادهای این قبیله و مستشرق سابق‌الذکر با سوادهای مکه را نام برده‌اند و در هر حال این اعداد دلالت بر رائج نبودن تعلیم و تعلم در آن محیط دارد. قرآن کریم مکرر او را امی خوانده و درس ناخوانده معرفی کرده است، و احدی از مخالفان معاصرش با تقید در عیب‌جوئی از آن حضرت و قرآن در این جهت با وی معارضه نکرده‌اند.
 

۲ - القای شبهه بر امی بودن پیامبر

[ویرایش]


اما القای شبهه‌ای که برخی دشمنان اسلام و مبلغان ادیان منسوخ و بدعت‌های منفور درباره درس ناخواندگی پیغمبر نموده و در معنی کلمه «امی» به تشکیک پرداخته‌اند و به برخی روایات مجعول که امی را منسوب به «ام‌القری» و به معنی مکی گرفته استناد نموده‌اند، سودی برایشان ندارد و تنها فائده‌ای که بر این القا شبهه مترتب است، این است که جهالت و غرض فاسد شبهه‌کنندگان و نادانی جاعلین روایت مورد استنادشان را می‌رساند؛ زیرا
 

۲.۱ - دلیل اول جهالت

همه کتب لغت امی را به همین معنی (کسی که نمی‌تواند بنویسد و نوشته‌ای را بخواند) گرفته‌اند، خواه منسوب به «امیه» به معنی جهل و غفلت و خواه منسوب به «امت» باشد که مقصود از امت، تازیان درس ناخوانده و بی‌سواد می‌باشند و امی نظیر عامی خواهد بود و یا منسوب به «ام» به معنی مادر یعنی حالت کنونی‌اش از لحاظ سواد همان است که از مادرزاده است؛ چنان که در فارسی به کسی که کر و یا کور از مادر متولد شود، کر و کور مادرزاد می‌گویند.
 

۲.۲ - دلیل دوم جهالت

ام‌القری اسم خاص برای مکه نیست، بلکه به معنی شهری است که مرکزیتی داشته باشد خواه مرکز کشور و خواه استان یا شهرستان، و اسم عام است که بر مکه هم به لحاظ مرکزیتش اطلاق می‌شود؛ مانند

[۱]

 «و لتُنذر اُمّ القری‌ و من حولها: برای اینکه بیم دهی مرکز آبادی‌ها (مکه) را و هم کسانی را که در پیرامون آنند» و بر سایر پایتخت‌ها و مراکز هم گفته می‌شود؛ مثل

[۲]

 «و ما کان ربُّک مُهلک القُری‌ حتّی یبعث فی اُمّها رسُولا: خداوند هیچ گاه آبادی‌ها را هلاک نمی‌سازد، مگر آنکه در مرکز آن‌ها پیغمبری برانگیزد.» در این صورت با فرض که امی منسوب به ام‌القری باشد، به معنی مرکزی و پایتختی خواهد بود نه مکی.
 

۲.۳ - دلیل سوم جهالت

جمیع کلماتی که جزء اولشان «اب، ابن و‌ام» باشد، یاء نسبت به جزء دوم ملحق می‌شود؛ مانند حنفی، سبائیه، اسرائیلی و غیلانی، در نسبت به ابوحنیفه، ابن سبا، بنی‌اسرائیل و ام‌غیلان؛ بنابراین در نسبت به‌ام القری باید قروی گفته شود نه امی. وقتی این احتمال باطل شد، برای امی جز همان معنی بی‌سواد و درس ناخوانده باقی نمی‌ماند؛ زیرا احدی احتمال معنی دیگری نداده است.
 

۲.۴ - دلیل چهارم جهالت

آمدن صفت امی برای پیغمبر و امیین برای قوم عرب در قرآن به منظور توجه دادن عموم به قدرت لایتناهای پروردگار است که از میان مردمی جاهل و بی‌سواد مردی درس ناخوانده و مکتب و مدرسه ندیده را برانگیخت تا آیات خدا را بر آنان فروخواند و از عقائد باطل و اخلاق فاسد و هر نوع آلودگی پاک و پاکیزه‌شان ساخت و کتاب و حکمت به آن‌ها آموخت و اگر امی را به معنی مکی بگیریم، به‌کلی آیات را از لطف انداخته و مبتذل ساخته‌ایم؛ مثلا هرگاه آیه دوم سوره جمعه را چنین معنی کنیم: «اوست خدایی که در میان مردم مکه فرستاده‌ای از خودشان برانگیخت»، مفهوم عالی آیه را تنزل داده و سبک کرده‌ایم و همچنین سایر آیات که با مراجعه به آن‌ها مطلب روشن می‌شود؛ چون مکی یا مدنی بودن پیغمبر اهمیتی ندارد. مگر مشرکان، مکی و منافقان، مدنی نبودند؟ ولی وقتی از یک فرد درس ناخوانده به تنهایی دیده و شنیده شود، آنچه اگر از جمعی نوابغ در علم و فلسفه و سیاست و حقوق و دانش‌ها و هنرهای بسیار دیگر هم دیده و شنیده می‌شد، فرد فرد آن‌ها وجودی ممتاز و فوق‌العاده به شمار می‌آمدند، خارق‌العاده و شگفت‌انگیز خواهد بود.
 

۲.۵ - دلیل پنجم جهالت

در سوره بقره

[۳]

 که مدنی است، راجع به عوام یهود می‌فرماید: «و منهُم امّیون لایعلمُون الکتاب الّا امانی: بعضی از قوم یهود درس ناخواندگان و بی‌سوادانی هستند که از کتاب تورات جز گمان‌ها و پندارهای خلاف حقیقت نمی‌دانند.» در این آیه عوام یهود «امیون» نامیده شده‌اند و آیه بعد هم در نکوهش علما و روحانیون آن‌هاست و اصلا با مردم مکه ارتباطی ندارد.
 

۲.۶ - دلیل ششم جهالت

تصریح قرآن به درس ناخوانده بودن پیغمبر، منحصر به لفظ امی نیست، بلکه در عباراتی روشن نیز مکرر این معنی تشریح و توضیح شده است که از جمله آیه ۲۹ سوره عنکبوت

[۴]

 است: «پیش از قرآن هیچ نوشته‌ای (کتابی) را نمی‌خواندی و با دستت آن را نمی‌نوشتی که آن وقت کسانی که راه باطل می‌روند (یا تو را بر حق نمی‌دانند) در آن شک کنند.» و آیه ۵۲ سوره شوری

[۵]

 «همچنین روحی از فرمان خودمان به سویت وحی کردیم. تو نمی‌دانستی کتاب و ایمان چیست».
 

۳ - معجزه بی‌نظیر

[ویرایش]


برای رد القاآت سوء و شبهه‌های دشمنان اسلام در موضوع امی بودن پیغمبر به معنی صحیح کلمه همین مقدار را کافی می‌دانیم؛ به‌خصوص که آشنایی روزافزونی که دانشمندان جهان نسبت به تاریخ اسلام و پیغمبر پیدا می‌کنند، این‌گونه تشکیکات را در نظرشان از ارزش و اعتبار می‌اندازد و بطلان آن‌ها بر همه معلوم می‌گردد. در خاتمه توجه می‌دهیم که درباره درس ناخواندگی سایر انبیا در کتب وحی آن‌ها اصرار و تاکیدی حتی اظهار و تصریحی نشده است؛ زیرا آن‌ها جنبه اعجاز ادبی و علمی نداشته‌اند و آوردن آن کتاب‌ها مستلزم داشتن اطلاعات وسیع و کامل از دانش‌های بسیار نبوده است تا صدور هر یک از آن‌ها از فردی امی حیرت‌انگیز و شگفت‌آمیز بوده معجزه بی‌نظیر به شمار آید و نیز مهد نبوت پیغمبران دیگر مانند ابراهیم و موسی و عیسی محیط نادانی و بی‌سوادی نبود، بلکه برخی مانند موسی در یکی از متمدن‌ترین کشورهای عصر خود تولد یافت و رشد پیدا کرد و مبعوث گردید. برعکس پیغمبر اسلام که در محیط جهل و فساد تولد یافت و بزرگ شد و خود او نیز درس ناخوانده بود، در عین حال کتابی بی‌مانند برای بشر آورد که جن و انس از معارضه با آن ناتوان مانده‌اند و آیات و سوره‌های آن از آغاز بعثت (چهل سالگی) تا آخر عمر به تدریج بر وی نازل گردید.
 

۴ - شیفتگی تازیان به قرآن‌

[ویرایش]


هیچ ملتی به‌اندازه عرب عصر بعثت شیفته سخن نبوده و به آن توجه فوق‌العاده نداشته است. نامی که این قوم برای خود انتخاب کرده است، به خوبی این توجه و اهمیت را می‌رساند. این‌ها خودشان را «عرب» و دیگران را «عجم» نامیده‌اند و مقصودشان از این نام‌گذاری این بوده است که در میان جمیع ملل و اقوام، فقط آن‌ها می‌توانند مقاصدشان را با گیرایی و شیوایی و روشنی بیان کنند و تن‌ها زبان تازی است که هر معنی و منظوری را به سهولت با آن می‌شود فهمانید و رساند و دیگر اقوام زبان‌شان مبهم و نارسا و پیچیده و گنگ است؛ چون معنی اعراب و تعریب (مصادری که از عرب گرفته شده) فصاحت و روشنی سخن و تهذیب گفتار از غلط و زیبایی و نیکویی بیان است و به‌همین نظر حرکات و سکناتی را که تلفظ صحیح حروف و الفاظ را روشن می‌کنند، اعراب می‌نامند و لفظ اعجام، ضد اعراب است از عُجمه به معنی لکنت و ابهام و گرفتگی در سخن، و اعجم به انسان گنگ و حیوانات زبان بسته گفته می‌شود. اگر خطبا و شعرا در میان این ملت احترام بسیار داشته‌اند و اگر یک شعر ممکن بود قبیله معظمی را در انظار خوار و سرافکنده ساخته و یا برعکس، قبیله پست و ذلیلی را به عزت و سر افرازی برساند، جهتش همین عشق و علاقه تازیان بسخن و کلام بوده است.
 

۵ - فصاحت و بلاغت قرآن

[ویرایش]


با نزول قرآن، عرب کلامی تازه و سخنی نو شنید: نه شعر بود و نه نثر؛ ولی آهنگی زیباتر از شعر و بیانی رساتر از نثر داشت. لذتی که قرآن به آن‌ها می‌داد، غیر از آن بود که تا آن وقت از سایر انواع سخن می‌بردند. اگر چه الفاظ و کلماتش همان الفاظ و کلماتی بود که خود به‌کار می‌بردند و از یکدیگر می‌شنیدند و از همان حروف ۲۸‌گانه ترکیب شده بود؛ ولی الفاظ و لغات به طوری منتخب و گلچین شده و خوب و به موقع و به مورد به کار رفته بود که جلوه مخصوصی داشت. آهنگ‌ها بکر و جذاب جمله‌بندی شگفت‌انگیز و سبک، ممتاز به صورت آیات و سور که عرب تا آن زمان نظیرش را ندیده و نشنیده بود. اما از حیث مفاهیم و معانی و مقاصد و اغراض به کلی از دیگر سخنان عرب ممتاز و برای آن‌ها بی‌سابقه بود، افکار را تکان می‌داد. خردها را برمی‌انگیخت، دل‌ها را روشن می‌کرد، فطرت دینی آن‌ها را بیدار می‌نمود، نفوس را تزکیه و اخلاق را تهذیب نموده، عقاید پاک و اعمال صالحه به آن‌ها می‌آموخت. به نیکی فرمان می‌داد و از زشتی و بدی بازمی‌داشت؛ آنچه پاک و پاکیزه بود، بر آنان حلال و هر چه پلید بود، بر ایشان حرام می‌ساخت. بارهای سنگین اوهام و خرافات و رسوم و عادات زشت را از آنان فرو می‌نهاد و عقول و افکارشان را از قید و بندها آزاد می‌فرمود. اگر تعصبات و جهالات مردم و کبر و نخوت رؤسا و جاه‌طلبی و مال‌دوستی صاحبان زوروزر مانع نمی‌شد، جمیع طوائف عرب به سرعت دین جدید را می‌پذیرفتند و عموم افراد حکومت قرآن را گردن می‌نهادند؛ زیرا همگی با شنیدن آیات مجذوب و مفتون و منقلب و متاثر می‌شدند و با دیده تحسین و اعجاب به آن‌ها می‌نگریستند و شواهد خرق عادت و اعجاز در آن‌ها مشاهده می‌نمودند و نیک می‌فهمیدند که هیچ مخلوقی قادر به چنین سخنی نیست و آن جز کلام خدا نمی‌تواند باشد.
 

۶ - داستان سرسخت‌ترین دشمنان

[ویرایش]


داستان سه تن از دشمن‌ترین دشمنان اسلام که گفته‌اند در فصاحت و بلاغت نظیری نداشتند، مشهور است: ولید بن مغیره، اخنس بن شریق و عمرو بن هشام (ابوجهل) بدون آنکه هر یک به دیگری خبر بدهد یا از او خبر داشته باشد، رفته بودند تا هنگامی که پیغمبر (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) در منزلش قرآن می‌خواند، بشنوند و استراق سمع کنند. به طوری مجذوب کلام خدا و قرائت پیغمبر شده بودند که تا سپیده‌دم ماندند. در موقع مراجعت در روشنی صبح، یکدیگر را شناختند و شرمنده شدند و قرار گذاشتند دیگر چنین کاری نکنند، مبادا مردم بفهمند و بر قبول اسلام تشویق شوند. شب بعد باز هر کدام به خیال آنکه سایرین نخواهند رفت و خبردار نخواهند شد، رفتند و تا صبح ماندند و باز در بازگشت هم‌دیگر را دیدند و ملامت کردند و عهد و پیمان بستند که این عمل را تکرار نکنند. باز هم خودداری نتوانستند و شب‌های بعد مجددا همین وضعیت پیش آمد. و از اینجا می‌توان میزان شیفتگی عرب را به قرآن دانست. بسیاری از مسلمان‌های نخستین بدون تبلیغ و استدلال و دیدن معجزات، فقط با شنیدن یا دیدن قرائت یا کتابت قرآن این آیین مقدس را پذیرفتند. قضیه عمر معروف است که شمشیرش را برداشت و به قصد کشتن پیغمبر (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) حرکت کرد. در بین راه خبر مسلمان شدن خواهرش را شنید، به خانه او رفت و به سختی کتکش زد، در اثنا چشمش به اوراقی افتاد که آیاتی بر آن نوشته بود. با دیدن آن‌ها حالش تغییر کرد و به اسلام گروید و به حضور رسول اکرم (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) شرفیاب شد و به جمع مسلمین پیوست.
 

۷ - مقابله با تاثیرات قرآن

[ویرایش]


مشرکان قریش که تاثیر خارق‌العاده و شگفت‌انگیز قرآن را در دل‌های خود و دیگران می‌دیدند، تنها راه چاره را در این دانستند که نگذارند قرآن به گوش کسی برسد: «و قال الذین کفرُوا لاتسمعُوا لهذا القُرآن و الغوا فیه لعلکم تغلبون: کافران گفتند به این قرآن گوش فرا ندارید و در آن سر و صدا و یاوه‌گویی کنید؛ شاید پیروز شوید.» از این آیه شریفه به خوبی استفاده می‌شود که آن‌ها نه تنها ترس داشتند که مردم دیگر آیات را بشنوند، بلکه بر خودشان نیز بیمناک بودند و برای جلوگیری از نفوذ قرآن، فقط تصمیم گرفتند که به‌کاری کودکانه و احمقانه دست بزنند. تازه اطمینانی نداشتند که این عمل اثری داشته باشد. برای اطلاع تفصیلی از تاثیر بی‌نظیر قرآن در نفوس مخاطبان معاصر نزول، باید به تاریخ صدر اسلام و روحیه عرب آشنا بود و برای ما مجال تشریح و توضیح بیشتر این موضوع نیست و فقط به این حقیقت توجه می‌دهیم که در تاریخ حیات بشر هیچ کتابی و کلامی در نفوس هیچ ملتی مانند قرآن یا نزدیک به‌آن نافذ و مؤثر نبوده است.
 

۸ - دل‌باختگی مسلمان‌ها به قرآن‌

[ویرایش]


تاثیر شگفت‌انگیز قرآن را در ملت عرب، حتی در نفوس مخالفان و معاندانش به اجمال یاد کردیم. با آنکه اینها فقط شیوایی و رسایی و گیرایی بیان و زیبایی‌های لفظی این معجزه‌ جاوید را به مقتضای فطرت لغوی و ذوق سخن‌شناسی خود درک می‌کردند و به واسطه لجاج و عناد با حق و اصرار بر باطل و تعصبات بی‌جا و تقلیدهای جاهلانه و جاه‌طلبی و مال‌دوستی مفرط، از درک انوار معنوی و جنبه هدایتی قرآن محروم مانده بودند. از اینجا می‌توان دل‌باختگی گروندگان و مسلمانان را دانست که جمال صورت و کمال معنی را با هم در این وحی الهی دریافته، دل‌هاشان از این روح و نور خدایی زنده و روشن می‌گشت. قرآن افکار و اخلاق و روحیات پیروان خود را به سرعت عوض می‌کرد و تغییر می‌داد و از آن‌ها بشری دیگر و انسانی تازه می‌ساخت. انقلاب عجیب و تحول سریعی که در قوم عرب و ملت اسلام به وجود آمد و در هیچ زمان و در میان هیچ ملتی نظیری نداشت و ندارد. علتش تاثیر حیرت‌انگیز قرآن بود:
نقش قرآن چون که بر عالم نشست نقشه‌های پاپ و کاهن را شکست فاش گویم آنچه در دل مُضمر است: این کتابی نیست، چیزی دیگر است
چون که در جان رفت، جان دیگر شود جان چو دیگر شد، جهان دیگر شود با مسلمان گفت: جان بر کف بنه هر چه از حاجت فزون داری، بده (اقبال)
 

۹ - اعتراف به عظمت قرآن

[ویرایش]


گوستاولوبون فرانسوی در کتاب «سر تطور امتها» می‌گوید: «قابلیت فنون در هیچ ملتی که تازه راه ترقی را می‌پیماید به حد کمال نمی‌رسد، مگر آنکه سه نسل بر آن بگذرد. به این ترتیب که نسل اول دوره تقلید و نسل دوم دوره تکوین را می‌گذراند و در نسل سوم نوبت به استقلال و تخصص می‌رسد؛ ولی فقط ملت عرب (مسلمین) بود که این قابلیت برای آن‌ها در همان نسل اول کامل گردید و از دوره شروع مزایای خود را در آن ظاهر ساختند.» برای مسلمان‌ها هیچ لذتی مانند شنیدن قرآن و هیچ ذخیره و غنیمتی مانند حفظ قرآن نبود. با کمال اشتیاق منتظر نزول وحی می‌بودند و تا آیه یا آیاتی نازل می‌شد، از بر می‌کردند و آن‌ها که سواد داشتند، می‌نوشتند.
 

۱۰ - نزول تدریجی قرآن

[ویرایش]


از آنچه با اختصار یاد کردیم، عشق و علاقه تازیان به سخن زیبا و شیوا و شیفتگی آن‌ها عموماً و مسلمین بالاخص نسبت به قرآن اجمالا معلوم شد. قرآن به‌تدریج نازل می‌شد. سه سال اول مقدار آیات نازله بسیار کم بود. خواه مدت انقطاع وحی را دو سال و نیم و سه سال یا کمتر بدانیم، از این‌جهت بسیاری از دانشمندان تاریخ و سیره و تفسیر مدت نزول قرآن را بیست سال دانسته‌اند. با این ترتیب حفظ آیات برای مسلمان‌ها آسان بود؛ زیرا هر چند عرب با خط و سواد آشنایی نداشت، ولی حافظه‌ای بسیار قوی داشتند. روایات تاریخی حتی افسانه‌هایی که از آن‌ها مانده است، بر این حقیقت، دلالت دارد.
 

۱۱ - ترغیب به‌ حفظ و کتابت قرآن

[ویرایش]


عرب مسلمان سال‌های اول بعثت آیات را با حرص و ولع عجیبی حفظ می‌کرد و شبانه‌روز هم برای کسب ثواب و هم برای لذت بردن و کام جان را به حلاوت آن‌ها شیرین کردن محفوظاتش را تکرار می‌کرد. خود پیغمبر (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) از همه حریص‌تر بود تا خداوند حافظه نیرومند به او عنایت کرد که هر چه نازل می‌شد، به خاطرش می‌ماند و چیزی را از آیات فراموش نمی‌کرد.
تشویق و ترغیبی که پیغمبر و قرآن به علم و سواد و خط و کتابت می‌کردند و حتی نخستین آیات نازله (پنج آیه اول سوره إقرء) در همین موضوع بود، مسلمان‌ها را واداشت که به زودی خط و سواد آموختند و قرآن را علاوه بر حفظ کردن، می‌نوشتند و از میان نویسندگان چند نفری برای نوشتن آیات انتخاب شدند و در جامعه اسلام به عنوان افتخارآمیز «کاتبان وحی» موصوف گردیدند که مقدم بر همه آن‌ها هم از حیث زمان و هم از جهت رتبه و مقام، علی بن ابی طالب (علیه‌السلام) بود و این بزرگوار به تصدیق عموم آشنایان به تاریخ اسلام ـ اعم از فرقه‌های اسلامی و غیر اسلامی ـ از آغاز نزول قرآن خط و سواد داشت و اولین کاتب وحی بود؛ همچنان که نخستین گرونده به پیغمبر از جنس ذکور و نخستین نمازگزار بعد از پیغمبر بود. قرآن از اولین روز نزول نوشته شد و در حیات پیغمبر صدها حافظ قرآن و نسخه‌های کامل قرآن به وجود آمد و‌ اندک مدتی بعد از رحلت نبی اکرم (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) به وسیله ابی‌بکر و چند سالی بعد به وسیله عثمان نسخه‌برداری دقیق و مطمئن شد که تا امروز باقی است و ابداً قابل قیاس با تورات و انجیل و سایر کتب وحی نمی‌باشد.
 

۱۲ - نفوذ قرآن در زندگی مسلمانان

[ویرایش]


اسلام پیش می‌رفت، مسلمانی باسواد می‌شد و یا باسوادی به اسلام می‌گروید. به هر نسبت آیات و سور بیشتر نازل می‌گشت، بر قاریان و حافظان و کاتبان قرآن می‌افزود. مسلمان‌ها علاوه بر آنکه به مقتضای قریحه لغوی از قرآن لذت فوق‌العاده می‌بردند و به قصد اجر و ثواب آن را می‌خواندند و حفظ می‌کردند و می‌نوشتند، همه احکام و تکالیف و وظائف دین جدید را ـ چه در عبادات و اخلاق و چه در سایر امور دنیوی و اخروی ـ باید از قرآن می‌آموختند. جامعه اسلامی نضج‌ می‌گرفت و تشکل پیدا می‌کرد. دولت مرکزی تاسیس می‌شد. غزوات و جنگ‌ها پیش می‌آمد و خلاصه جمیع امور زندگی و شئون حیاتی از معاشرات و معاملات، ازدواج و طلاق، قضا و شهادات، اقتصاد و سیاست، جنگ و صلح و هر چه بشر به آن نیاز دارد، باید از قرآن گرفته می‌شد. پس مسلمین در همه جهات نیاز شدید به این کتاب عجیب آسمانی داشتند؛ هم‌چنان که جمیع جوامع بشری تا قیامت به آن نیاز دارند. چون قرآن کتابی نیست که فقط مشتمل بر دستورات اخلاقی (مانند انجیل) و اوراد و اذکار مذهبی باشد که فقط به درد آخرت بخورد یا (مانند تورات) برای ملتی خاص نازل شده و کتابی قومی و نژادی باشد، بلکه دستورالعمل جهانی و راهنمای جمیع بشر در جمیع ادوار است. علاوه بر آنچه گفتیم، قاری و حافظ و کاتب قرآن بودن موجب احترام و عظمت و اهمیت بسیار در نظر مسلمان‌ها بود و هرکس اطلاعی از تاریخ اسلام داشته باشد، می‌داند که قرّاء و حفاظ دارای چه شان عظیم و مقام و منزلتی رفیع بوده‌اند و ندانستن آن برای مسلمان ننگی و نقصی بزرگ محسوب می‌شد؛ به خصوص وقتی می‌دیدند شخص پیغمبر (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) اهتمامی فوق‌العاده به حفظ و کتابت قرآن دارد و همواره مسلمان‌ها را ترغیب و تحریض به آن می‌فرماید و حفاظ و کتاب وحی را عزیز می‌شمرد و به آن‌ها محبت می‌ورزد با محبوبیت بی‌مانند و موقعیت بسیار مهم و فوق‌العاده‌ای که آن حضرت در میان عموم مسلمین، به‌ویژه پس از تشکیل دولت اسلامی و بسط نفوذ و قدرت اسلام داشت، هر کسی می‌کوشید جلب توجه و عنایت او را نموده، مورد لطف و محبتش واقع شود و از این‌جهت در سال‌های آخر زندگی وی بیش از پیش نوشتن و از بر کردن قرآن رائج و شایع و فراوان گردید.
 

۱۳ - محبت به قرآن و عدم تحریف آن

[ویرایش]


پس قرآن کریم برای مسلمین صدر اسلام هم فوق‌العاده لذت‌بخش بود، دل‌ها را روشن می‌کرد و آرامش می‌بخشید و جان‌ها را به پرواز می‌آورد و در عالمی دیگر سیر می‌داد و هم آموزنده و راهنما بود و هم اجر و ثواب داشت و هم موجب حیثیت و آبرو و رفعت شان و علو مقام در جامعه و هم باعث عزت و محبوبیت در پیشگاه پیغمبر و زمامدار و فرمانروای وقت می‌شد و هم از همه جهت و در جمیع امور مادی و معنوی و دنیوی و اخروی به آن احتیاج شدید داشتند. این است که مسلمان‌ها بدان‌سان به این کتاب آسمانی توجه و اقبال نموده و در حفظ و ضبط آن کوشیدند که از هیچ ملت و امتی نسبت به هیچ کتابی آسمانی یا زمینی چنین اقبال و اهتمامی دیده و شنیده نشده است. و روزی که پیغمبر از دنیا رفت، صدها حافظ قرآن وجود داشت که تمام آن را از اول تا آخر حفظ داشتند و نسخه‌های کاملی که همه قرآن در آن‌ها نوشته بود، فراوان یافت می‌شد. علاوه بر حافظانی که مقداری از قرآن را کم یا زیاد از بر داشتند و نسخی که قسمتی از قرآن کم یا زیاد، در آن‌ها نوشته شده بود.
امروز میلیون‌ها نسخه از قرآن در سراسر دنیا با چاپ‌ها و خطوط مختلف و در میان ملت‌ها و اقوام مختلف موجود است و همه‌جا حتی در رادیوهای ممالک غیر اسلامی خوانده می‌شود و کوچک‌ترین اختلافی (جز تفاوت رسم‌الخط) در میان آن‌ها نیست و احدی شک و تردیدی ندارد که قرآن موجود همان است که عثمان دستور استنساخ آن را داده است و در این مدت چهارده قرن از هرگونه تغییر و تحریف و تصرفی محفوظ مانده است. نه چیزی بر آن افزوده و نه از آن کاسته شده است و این مطلب مورد اجماع و اتفاق جمیع فرق و مذاهب اسلامی و توافق دانشمندان بیگانه نیز می‌باشد و حتی یک نفر در آن شک نکرده و با آن مخالفت‌ ننموده است.
 

۱۴ - استنساخ و چاپ قرآن در دنیا

[ویرایش]


با آنکه خط معمول زمان عثمان که قرآن با آن استنساخ شده، کوفی است که نه اعراب و نه نقطه‌گذاری درستی داشت و سال‌ها بعد به امر حجاج بن یوسف ثقفی هنگامی که از طرف عبدالملک در واسط حاکم بود، روی حروف، نقطه و اعراب گذاردند و مبرد این کار را به ابوالاسود دوئلی و جاحظ به نصر بن عاصم نسبت داده است. خلاصه سال‌ها بعد از عثمان، اعراب و نقطه‌گذاری پیدا شده و قرآن با خطوط گوناگون در نواحی مختلف عالم نوشته می‌شده است تا هشت قرن بعد که صنعت چاپ اختراع گردید و مدتی بعد قرآن‌ها به چاپ رسید و به موازات پیشرفت صنعت مذکور، چاپ قرآن هم بهتر و کامل‌تر شد تا به امروز. دکتر صبحی صالح می‌گوید: «قرآن نخست در سال ۱۵۳۰م در بندقیه و بعد در ۱۶۹۴ در ‌هامبورگ سپس با چاپ اسلامی در پترزبورگ روسیه تا بالاخره در ۱۲۴۸ هجری در تهران و در ۱۲۵۳ در تبریز به طبع رسید.»
 

۱۵ - دلیل محفوظ ماندن از تحریف قرآن

[ویرایش]


باید دید چه نیروی مرموز و قدرت مافوق‌الطبیعه‌ای تنها این کتاب آسمانی را در طول این مدت چنان حفظ کرده است که حتی یک نسخه بدل و یک تردید در تلفظ کلمات و حتی اعراب آن‌ها در میان میلیون‌ها نسخه‌های قدیم و جدید، خطی و چاپی به وجود نیامده است. با تحولاتی که در خط پیدا شده و با آنکه غیر عرب ـ از فارسی و ترکی و هندی و غیره ـ که بسا با زبان عربی هم آشنایی کاملی نداشته‌اند، قرآن نوشته یا به طبع رسانده‌اند. و مهم‌تر از همه اینکه بعد از مدتی زمام خلافت اسلامی به دست دشمنان اسلام و مخالفان قرآن افتاد که که با تمام قوا در ریشه‌کن کردن اسلام می‌کوشید و یزید با صراحت می‌گوید: «قبیله‌ هاشم با پادشاهی بازی کردند. نه خبری از آسمان آمده و نه وحیی نازل شده است... من باید از خاندان احمد انتقام بکشم؛ انتقام کارهایی که کردند و خون‌هایی که در بدر و غیر بدر ریختند!»
 

۱۵.۱ - خباثت امویان با قرآن

عبدالملک بن مروان، دیکتاتور سفاک اموی چنان اختناقی به وجود آورد که اثری از آزادی و مساوات و عدالت اسلامی باقی نماند و همه رذائل اخلاقی و سفاکی و بی‌دینی را در اعمالش به ارث گذاشت. عمال اموی ضمن خطبه، این خلفای پلید را بر انبیا ترجیح می‌دادند! ولید بن یزید بن عبدالملک با قرآن استخاره می‌گیرد و آیه «و خاب کل جبّار عنید» می‌آید؛ قرآن را بر زمین افکنده، با تیر می‌زند و می‌گوید: «هنگامی که پروردگارت را در روز رستاخیز دیدار کردی، بگو: من ولید مرا پاره پاره کرد!» با همه این احوال نه یزید با الحاد و فجورش، نه عبدالملک با قدرت و استبدادش و نه ولید با افسار گسیختگی و لاابالی‌گری‌اش، کوچک‌ترین تحریفی در الفاظ قرآن نتوانستند به وجود آورند.
به طور قطع این خلفای جور و زمامداران خودسر و ستم‌گر کمال علاقه را داشتند که به‌کلی قرآن را از میان بردارند، یا لااقل به میل خود تغییر و تصرفی در آن به وجود آورند؛ همچنان که در معانی قرآن و احکام اسلام تصرف کردند. پس چرا نکردند و نتوانستند؟ و چرا دگرگونی‌های خط و انقلابات و تحولات جامعه اسلامی و پیدایش مذاهب و فرق گوناگون و سایر وقایع و حوادث تاثیری در قرآن ننمود و همچنان محفوظ ماند؟
در این صورت آیا معقول است کتابی که در ظرف قریب چهارده قرن با همه طوفان‌ها و بحران‌ها و با دشمنان مقتدر و بی‌باک و در دوره‌های اختناق و تضییق و فشار محفوظ مانده، فقط دوازده سال یا قدری بیشتر ـ بر حسب اختلاف در تاریخ استنساخ عثمان ـ پس از رحلت پیغمبر با بودن صحابه و حافظان و کاتبان وحی و آزادی نسبی مردم، آن کتاب تحریف شود و این تحریف همچنان باقی بماند و در تمام ممالک اسلامی و در همه اعصار مورد قبول مسلمین و حتی خاندان پیغمبر (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) قرار گیرد؟
 

۱۶ - اهتمام زن‌ها در یادگیری و حفظ قرآن

[ویرایش]


پیش از این گفتیم که به جهات زیادی مسلمان‌ها به قرآن توجه و اهتمام شدید و بسیار داشتند و آن را می‌نوشتند و ازبر می‌کردند. حتی زن‌های مسلمان نیز در این راه کوشا بودند؛ به حدی که بعضی از آن‌ها مهرشان را تعلیم سوره‌ای از قرآن قرار می‌دادند و بعضی دیگر تمام قرآن را می‌نوشتند یا حفظ می‌کردند. آیت‌الله خوئی در مقدمه تفسیرالبیان از طبقات ابن سعد نقل کرده‌اند که ‌ام ورقه ـ دختر عبدالله بن حارث‌ ـ قرآن را جمع کرده بود و پیغمبر (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) به دیدن این زن می‌رفت و وی را «شهیده» می‌نامید. همین بانو در موقع غزوه بدر به پیغمبر گفت: «اجازه می‌دهید با شما بیرون بیایم و زخمی‌ها را مداوا و بیماران را پرستاری کنم؟ شاید خداوند برای من شهادتی عطا فرماید.» پیغمبر (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) فرمود: «محققا خداوند به تو شهادتی خواهد بخشید.» آقای خوئی دنبال این نقل می‌افزایند: «وقتی حال زن‌ها در جمع‌آوری قرآن چنین باشد، حال مردان چگونه خواهد بود؟» و از حافظان قرآن در زمان پیغمبر جمعی بسیار به شمار آمده‌اند. قرطبی گفته در روز یمامه (جنگ با مسیلمه) هفتاد نفر قاری کشته شدند و در حیات پیغمبر (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) همین‌اندازه در بئر معونه به شهادت رسیدند و در روز یمامه از قاریان چهارصد مرد کشته شدند.
 

۱۷ - کتابت قرآن در حیات پیامبر

[ویرایش]


به‌علاوه شدت اهتمام پیغمبر به قرآن و داشتن نویسندگان متعدد و نزول تدریجی قرآن‌ همگی موجب قطع به این مطلب می‌شود که آن حضرت در حیاتش دستور نوشتن قرآن را داده است و از زید روایت شده: «ما نزد پیغمبر قرآن را از رقعه‌ها گردآوری و جمع می‌کردیم.» روایت زید را عموم اهل سنت نقل کرده‌اند.
علاوه بر اهتمام فوق‌العاده پیغمبر (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) به قرآن که هم با حرص و ولع بسیاری آن را حفظ می‌کرد و هم مسلمان‌ها را به فراگرفتن و ازبرکردن و نوشتنش تحریض می‌نمود و ثواب فراوان و اجر جزیل بر خواندن و نوشتن و حفظ کردنش وعده می‌داد و امر می‌کرد تا آنچه را نوشته و حفظ نموده‌اند، بر او بخوانند و آن‌ها را تصحیح و اصلاح می‌فرمود و نیز علاوه بر عشق مسلمان‌ها به قرآن و سعی بلیغ و جد وافر در حفظ و کتابت قرآن به‌طوری که علاوه بر شماره سوره‌ها و آیات، حروف آن را ضبط نموده و حتی تعیین می‌کردند که چند الف و چند باء و چند تاء تا آخر حروف هجا در قرآن وجود دارد و نیز دقت عجیب در حرکات و سکنات و مدّ و تشدید و اشمام و روم و اماله و غیرها و در ضبط کلمات که هر کلمه به چه صورت تلفظ و نوشته شود که با این اهتمام و دقت و مواظبت محال است که یک کلمه بتوان بر آن افزود و یا از آن کاست و کسی نفهمد یا اعتراض نکند.
 

۱۸ - حفاظت خداوند از قرآن

[ویرایش]


آری، علاوه بر همه این اسباب و موجبات، خداوند خود حفظ قرآن را به عهده گرفته و این تعهد را با تاکید شدید اعلام و اعلان نموده و فرموده است: «انّا نحنُ نزّلنا الذکر و انّا له لحافظون» محققا ما، خودمان قرآن را فرو فرستادیم و قطعا و یقینا ما آن را حفظ کننده‌ایم. 

[۶]


لفظ «حفظ» شامل می‌شود حفظ از هرگونه تصرفی را در الفاظ قرآن، خواه به کاستن و افزودن و خواه به تقدیم و تاخیر. آیا عقل چنین مطلبی را می‌پذیرد که چنین کتابی و چنین معجزه جاودانی که تا رستاخیز پروردگار حفظش را به عهده گرفته است،‌ اندکی بعد از رحلت پیغمبر (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) تحریف شود؟
و باز فرموده است: «ان الذین کفروا بالذکر لمّا جاءهُم و انهُ لکتابٌ عزیز لا یاتیه الباطل من بین یدیه و لا من خلفه تنزیلٌ من حکیم حمید»
محققاً کسانی که به ذکر (قرآن) وقتی به آن‌ها رسید کافر شدند (بر ما پوشیده نمی‌مانند) و یقینا آن (ذکر) کتابی غالب و پیروز است (پیروز بر ملحد و کافر و سوء قصد کننده). باطلی نه پیش از آن و نه پس از آن نمی‌آیدش. از پیشگاه فرزان‌های ستوده به تدریج فرود آمده است.» 

[۷]

[۸]


در این آیه باطل به جمیع اقسامش از وارد شدن بر قرآن و راه یافتن به آن نفی شده است. بدیهی است که تحریف از افراد باطل است و نباید در قرآن پدید آید. از انتخاب نام «ذکر» از بین اسامی قرآن در دو آیه‌ای که راجع به حفظ آن است، این نکته به ذهن می‌آید که خداوند می‌خواهد به مسلمان‌ها بفهماند که تمام عقائد و احکام و همه وظائف و تکالیف دینی به وسیله قرآن یادآوری می‌شود و به یاد می‌آید و وظیفه پیغمبر که فقط یادآوری‌کننده می‌باشد (انما انت مذکر)، به واسطه قرآن انجام می‌شود. در این صورت نباید ولو یک آیه آن از خاطرها برود و فراموش شود و نازل‌کننده ذکر به آن رضا نخواهد داد و آن را حفظ خواهد فرمود و باطل به آن راه نخواهد یافت.
 

۱۹ - حفظ و کتابت در روایات

[ویرایش]


روایات بسیاری که فریقین از رسول اکرم (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) راجع به اهمیت قرآن و ثواب قرائت آن و فضیلت سوره‌ها نقل کرده‌اند، به خوبی نشان می‌دهند که قرآن در حیات پیغمبر کامل و مدون و منظم بوده است؛ از قبیل ثواب ختم قرآن یا مدت ختم که عبدالله بن عمرو عاص و دیگران را منع فرمود از اینکه در کمتر از سه روز آن را ختم کنند؛ یا آنکه فرمود: «هر کس ثلث قرآن به او داده شود، ثلث نبوت داده شده و هر کس دو ثلث قرآن به وی داده شود، دو ثلث و هر کس تمام قرآن به او داده شود، تمام نبوت به او عطا شده است.» یا هر کس «قل یا ایها الکافرون» را بخواند، مثل آن است که ربع قرآن را خوانده و «هر کس سوره توحید را بخواند، ثواب ثلث به او داده می‌شود» و نیز خبری که به قول طبرسی از پیغمبر (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) شیوع یافته که: «به جای تورات، سور طولانی و به جای انجیل، مثانی و به جای زبور، مئین به من داده شده و با سور مفصل بر دیگر انبیا برتری یافتم.» و همین معنی با الفاظ دیگر و با‌ اندک اختلافی در کتب حدیث و تفسیر شیعه و سنی روایت شده است و روایات فراوان دیگری از پیغمبر منقول است که عموما دلالت صریح بر این مطلب دارد که قرآن در زمان پیغمبر به صورت کتابی کامل و منظم بوده است و لفظ «کتاب» که مکرر در قرآن و حدیث آمده، شاهدی قوی بر این حقیقت است؛ زیرا بر اوراق پراکنده نامنظم کتاب گفته نمی‌شود و نامیدن سوره حمد به فاتحه الکتاب مؤید این مطلب است؛ به خصوص که اشتمال این سوره بر تمام معانی قرآن با جمال این حقیقت را روشن‌تر می‌کند که قرآن به صورت کتابی منظم و این سوره آغاز آن بوده است و اگر نظر به اوراق باشد، باید «صحف» یا «کتب» گفته می‌شد؛ مانند: «یتلوا صُحُفاً مطهره فیها کتبٌ قیمه»؛ اما وقتی پیغمبر در حدیث متواتر ثقلین می‌فرماید: «کتاب الله و عترتی»، پیداست که از آن مجموعه مدون منظم اراده و فهمیده می‌شود.
 

۱۹.۱ - موافقت حدیث با قرآن

مهم‌تر این‌که‌ هر حدیثی ولو از شخص پیغمبر روایت شود، باید آن را بر قرآن عرضه کرد؛ اگر با قرآن موافق بود، پذیرفت وگرنه، مردودش دانست و این دستوری صریح است که پیغمبر (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) داده و ملاک اعتبار احادیث را معین نموده و فرموده است: «اذا جاءکم عنی حدیث فاعرضوه علی کتاب الله؛ فما وافقه، فاقبلوه و ما خالفه، فاضربوا به عرض الحائط» و چه مخالفتی بالاتر از اینکه گفته شود از قرآن آیاتی برداشته شده و با این گفتار قرآن را از اعتبار‌ انداخته و مستمسکی به دست دشمنان اسلام و قرآن بدهیم؟
 

۲۰ - برهان ساده بر خرافه بودن تحریف قرآن

[ویرایش]


بهترین برهان روشن بر خرافه بودن قول به تحریف قرآن این است که هرگاه روایتی ضعیف یا گفتاری بی‌اساس و یا خطا و اشتباهی از عالمی سنی یا شیعی در این باره صادر شده است، علمای فریقین می‌کوشند که خود را مبری و منزه از این ننگ معرفی کنند و هر کدام گناه قول به تحریف را به گردن دیگری می‌گذارند. خوشبختانه امروز معلوم شده است که برخی از روایات مربوط به تحریف به وسیله چه کسانی جعل شده است و بعضی دیگر معنی دیگری دارد غیر از آنچه موجب لغزش افراد نادری گردیده است و فریقین بر عدم تحریف اجماع و اتفاق دارند. قرآن به دستور پیغمبر (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) به صورتی که هم اکنون موجود است، جمع‌آوری شد. قبلا درباره اهتمام فوق‌العاده پیغمبر و مسلمان‌ها به قرآن گفتیم. بدیهی است که لازمه چنان اهتمامی، توجه به نظم و ترتیب این کتاب آسمانی است. مگر می‌شود که کسی یا کسانی به کتابی بسیار اهمیت بدهند و آن را عظیم و سودمند، بلکه عظیم‌تر و سودمندتر از هر کتاب دیگرش بدانند و توجهی به نظم و ترکیب و ترتیب و تالیف آن نکنند؟ و اگر هیچ دلیل نقلی و مدرک تاریخی هم نداشته باشیم، باید به حکم عقل و قرائن اوضاع و احوال قبول کنیم که قرآن به دستور پیغمبر منظم و مرتب شده است؛ چه، جای آنکه علمای فریقین به کثرت روایت کرده‌اند که هر آیه و سوره‌ای نازل می‌شد، پیغمبر به کاتبان وحی، امر می‌فرمود که آن‌ها را در کجا قرار بدهند و آیه را در کدام سوره و بعد از کدام آیه و سوره را قبل از کدام سوره و پس از کدام بنویسند. این است که می‌بینیم در میان سوره‌های مکی، آیه یا آیاتی مدنی و برعکس واقع شده است و محال است که مسلمان‌ها بدون دستور پیغمبر و با میل و نظر خود چنین عملی را انجام داده باشند، با آنکه آن‌ها در اموری بسیار کوچک‌تر در مورد قرآن احتیاط می‌کردند؛ هم‌چنان که در موقع اختراع نقطه و اعراب، آن‌ها تا مدتی توقف داشتند که الفاظ قرآن را منقوط و مُعرَب کنند.
همان‌طور که الفاظ و کلمات و آیات و سور قرآن همگی سخن خدا و دستور اوست، سبک و اسلوب و نظم و ترتیب آن نیز به فرمان پروردگار است؛ زیرا نشانه‌های کار خدایی در آن پیداست و همچنان که پیغمبر نمی‌توانست مانند قرآن سخنی بیاورد، ترتیب و تنظیم آن نیز بدون استمداد از وحی از عهده‌اش بر نمی‌آمد.
 

۲۱ - پانویس

[ویرایش]


۱. ↑ انعام/سوره۶، آیه۹۲.    
۲. ↑ قصص/سوره۲۸، آیه۹۵.    
۳. ↑ بقره/سوره۲، آیه۷۳.    
۴. ↑ عنکبوت/سوره۲۹، آیه۲۹.    
۵. ↑ شوری/سوره۴۲، آیه۵۲.    
۶. ↑ حجر/سوره۱۵، آیه۹.    
۷. ↑ فصلت/سوره۴۱، آیه۴۱.    
۸. ↑ فصلت/سوره۴۱، آیه۴۲.    

 

۲۲ - منبع

[ویرایش]


سایت پژوهه، برگرفته از مقاله «باید به قرآن پناه برد/ بخش دوم»، تاریخ بازیابی ۱۳۹۵/۱۱/۰۹.    
سایت پژوهه، برگرفته از مقاله «باید به قرآن پناه برد /سوم و پایانی»، تاریخ بازیابی ۱۳۹۵/۱۱/۰۹.    

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۷ آذر ۰۴ ، ۱۱:۰۷
مهدی مینایی

 

اهمیت قران از منظر احادیث و روایات چگونه است؟

ه برخی روایات که معرف جایگاه و اهمیت قران کریم است توجه کنید .1.قال رسول الله(ص):«أذَالتُبِستْ عَلَیْکُمْ الفِتَنُ کَقِطَعِ اللّیلِ الْمُظْلِمِ فَعَلَیکُمْ بِالقرآن.»کافی 2 598
هنگامى که فتنه ها هم چون پاره هاى شب تاریک، شما را در خود فرو گرفت، بر شما است که ملازم قرآن شوید.
2. قال رسول الله(ص):
«ما عَدَلَ أَحَدٌ عَنِ الْقُرآنِ إِلاّ إِلَى النّارِ»
کافی 2 600
کسى از قرآن روى گردان نشد، مگر آن که به سوى آتش روى آورد.
3. قال امیرالمؤمنین(ع):
«وَ اعْلَمُوا أَنَّ هذا الْقُرآنَ هُوَ الناصِحُ الَّذى لا یَغُشُّ وَ الْهادِى الَّذى لا یُضِلُّ وَ الْمُحَدَّثُ الَّذى لا یَکْذِبُ»
مستدرک 4 240
بدانید این قرآن پندآموز خالصى است که خیانت نمى کند و راهنمایى است که گمراه نمى کند و سخن گویى است که دروغ نمى گوید.
4. قال امیرالمؤمنین على(ع):
«ما جالَسَ هذا الْقُرآنَ أَحَدٌ، إِلاّ قامَ عَنْهُ بِزیادَة أَوْ نُقْصانٌ: زِیادَة فِى هُدىً أَوْ نُقْصان مِنْ عَمىً»
مستدرک 4 239
کسى با این قرآن همنشین نشد، مگر آن که چون از نزد آن برخاست با زیادى و یا کاستى همراه بود: زیادى در هدایت و یا کاستى در کوردلى.
5 . قال رسول الله(ص):
«کلامُ اللّه غضٌّ، جدیدٌ، طرىٌّ.»
مستدرک 4 237
کلام خداوند، تازه، جدید و با طراوت است.
6 . قال الباقر(ع):
«إِنَّ الْقُرآنَ حَىٌّ لا یَمُوتُ»
بحار 35 403
همانا قرآن، زنده است و نمى میرد.
7. قال رسول اللّه(ص):
«اَلْقُرآنُ غِنىً لا غِنى دُونَهُ و لا فَقْرَ بَعْدَه»
بحار 89 17
قرآن، توانگر[ و بى نیازى] است که بالاى آن توانگرى نیست و از پس آن فقرى نیست.
8 . قال رسول الله(ص):
«فَضْلُ الْقُرآنِ عَلى سائِرِ الْکَلامِ، کَفَضْلِ اللّهِ عَلى خَلْقِه»
همان
برترى قرآن بر سایرسخنان، همانند برترى خدا بر بندگانش است.
9. قال رسول الله(ص):
«أَصْدَقُ الْقُولِ وَ أَبْلَغُ الْمَوعَظَةِ وَ أَحْسَنُ الْقَصَصِ، کِتابُ اللّهِ»
بحار 74 116
کتاب خدا راست ترین گفتار و رساترین موعظه و نیکوترین قصه ها است.
10. قال امیرالمؤمنین على(ع):
«أَفْضَلُ الذِّکْرِ، القُرآنُ، بِهِ تُشْرَحُ الصُّدُورُ و تَسْتَنیرُ السَّرائِرُ»
غرر الحکم 189
برترین ذکر، قرآن است. بدو سینه ها گشاده و پوشیده ها [درون ها و قلب ها] روشن شود.
11. قال امیرالمؤمنین على(ع):
«تَعَلِّمُوا الْقُرآنَ فَاِنَّهُ رَبیعِ الْقُلُوبِ»
وسائل 6 167
قرآن را بیاموزید که آن بهار دل ها است.
12. قال على(ع):
«إِنَّ الْقُرآنَ ظاهِرُه أَنیقٌ و باطِنُه عَمیقٌ»
کافی 2 598
همانا ظاهر قرآن، شگفت انگیز و نیکو و باطنش ژرف و عمیق است.
13. قال على بن الحسین(ع):
«لَوْ ماتَ مَنْ بَیْنَ الْمَشرقِ وَ الْمَغْرِبِ لَما اسْتَوْحَشْتُ بَعْد أَنْ یَکُونَ القُرآنُ مَعى»
کافی 2 602
اگر همه آنان که بین مشرق و مغرب اند بمیرند، وحشت نکنم، آن گاه که قرآن با من باشد.
14. قال رسول الله(ص):
«خَیْرُکُم مَنْ تَعَلّمَ القرآنَ و عَلَّمَهُ»
مستدرک 4 235
بهترین شما کسى است که قرآن را فرا گیرد و به دیگران بیاموزد.
15. قال رسول الله(ص):
«مَنْ عَلَّمَ آیةً فِى کتابِ اللّهِ تَعالى، کانَ لَهُ اَجْرُها ماتُلِیَتْ»
همان
هر که آیتى از کتاب خداى را به دیگرى بیاموزد، ثواب آن آیه، هر زمانى که خوانده شود بدو نیز مى رسد.
16. قال رسول الله(ص):
«نَوِّرُوا بُیُوتَکُمْ بِتَلاوَةِ الْقُرآنِ»
کافی 2 610
خانه هاى خود را با تلاوت قرآن نورانى کنید.
17. فى وصیة النبى لِعَلى(ع):
«و عَلَیکَ بِتَلاوَةِ الْقُرآنِ عَلى کُلِّ حال»
کافی 8 79
بر تو باد که در همه حال قرآن تلاوت کنى.
18. قال رسول الله(ص):
«لا یُعَذِّبُ اللّهُ قَلْباً وَعَى الْقُرآنَ»
مستدرک 4 233
خداوند، قلبى که قرآن را در خود جاى داده، عذاب نمى کند.
19. قال على(ع):
«تَعَلِّمُوا الْقُرآنَ فَاِنَّهُ اَحْسَنُ الْحَدِیث»
بحار 2 36
قرآن بیاموزید که آن بهترین سخن است.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۷ آذر ۰۴ ، ۱۱:۰۱
مهدی مینایی

جایگاه قرآن

پنجشنبه, ۷ آذر ۱۴۰۴، ۱۱:۰۰ ق.ظ
جایگاه قرآن

فهرست مطالب این مقاله را ببینید [پنهان سازی فهرست]

جایگاه قرآن کریم در دو عالم جلوه‌گر است. قرآن هم در عالم بالا و ملکوت درخشش دارد و هم در عالم پایین و دنیا جلوه‌گر است. برای آشنایی با عظمت و جایگاه قرآن کریم باید به جلوه‌های دنیایی و ملکوتی قرآن توجه کرد. در این مقاله با توجه به آیات قرآن کریم به بررسی جایگاه قرآن کریم در عالم بالا و دنیا می‌پردازیم. عناوین مطرح شده در این مقاله عبارتند از:

  • جایگاه قرآن کریم در عالم بالا
    • امّ الکتاب
    • لوح محفوظ
    • کتاب مکنون
  • جایگاه قرآن در دنیا
    • تجلّی قرآن در دنیا به زبان عربی

چکیده جایگاه قرآن:

  • جایگاه ملکوتی قرآن کریم:
    1. بنا بر روایات ائمه هدی‌ (ع) خدای متعال در کتاب قرآن برای بندگانش تجلی کرده است.
    2. قرآن کریم در دو عالم درخشش دارد، عالم ملکوت و عالم انسانی.
    3. بعضی از آیات از وجود حقایق بلند قرآن در عالمی نزد خداوند سخن می‌گویند مثل آیه 4 سروه زخرف.
    4. حقایق قرآن تنها در دسترس پاکان عالم است.
    5. قرآن کریم این پاکان را که اهل‌بیت پیامبر اکرم (ص) هستند در آیه تطهیر معرفی کرده است.

  • جایگاه دنیایی قرآن کریم:
    1. تجلّی قرآن در عالم انسانی به زبان عربی است.
    2. حقیقت قرآن محدود به زبان خاصّی نیست، امّا این جلوه نازله قرآن در عالم انسانی باید به زبانی باشد که خداوند آن را به زبان عربی قرار داده است.

 

1- جایگاه قرآن در عالم بالا

نکته اوّل جایگاه و عظمت قرآن کریم است. اوّلاً بدانیم که قرآن تجلّی خداوند متعال است. در بحار الأنوار روایتی است که به حسب این روایت این‌طور می‌خوانیم: «تَجَلَّی لَهُمْ سُبْحَانَهُ فِی کِتَابِهِ مِنْ غَیْرِ أَنْ یَکُونُوا قَد رَأَوْهُ‏»[1] خدای متعال برای انسان‌ها در کتاب خود تجلّی کرده است، بدون این‌که خدا را ببینند از لا به لای آیات قرآن می‌توانند خدا را مشاهده کنند. آن‌قدر این آیات با عظمت است که اگر کسی توجّه خود را جلب کند و با دقّت در این آیات بنگرد، می‌تواند خدای متعال و عظمت خدا را از لا به لای این آیات مشاهده کند.

قرآن کریم در دو عالم جلوه‌گر است، قرآن کریم هم در عالم بالا درخشش دارد و جلوه‌گر است و هم در عالم پایین جلوه‌گر است. منظور ما از عالم پایین عالم انسانی است. در مورد عالم بالا آیات متعدّدی در قرآن وجود دارد که به این نکته اشاره می‌کند. قرآن دارای یک حقیقت بلند است، حقیقتی که از دسترس ما انسان‌ها دور است.

اساساً این‌که در ابتدای سوره بقره تعبیر «ذلِکَ الْکِتابُ»[2] را می‌بینیم و خدای متعال با اشاره به دور از قرآن یاد می‌کند، می‌فرماید آن کتاب جایی برای شکّ و تردید ندارد، این کتاب نمی‌فرماید، مفسّران به همین نکته اشاره می‌کنند که قرآن یک حقیقت بلند دارد. در عالم بالا، در عالم ملکوت و در عالم معنا، عالمی که فراتر از عالم ماده است، قرآن حقیقتی دارد که آن حقیقت به مراتب بلندتر از جلوه قرآن در این عالم است.

امّ الکتاب

1- به چند آیه اشاره می‌کنم که همین حقیقت را مورد توجّه قرار داده است. سوره مبارکه زخرف آیه 4، خدای متعال می‌فرماید که «وَ إِنَّهُ فی‏ أُمِّ الْکِتابِ لَدَیْنا لَعَلِیٌّ حَکیمٌ»، قرآن که نزد شما و برای شما فرو فرستاده شده است جایگاهی در امّ الکتاب دارد. ام به معنای ریشه و پایه و اساس است. قرآن کریم یک ریشه‌ای دارد، یک بازگشت‌گاهی دارد که قرآن از آن ریشه ناشی شده است.

قرآن در امّ الکتاب در نزد ما بسیار بلند مرتبه است، مقامی بس بلند دارد. این آیه نشان می‌دهد که حقیقت قرآن فراتر از آن چیزی است که ما مشاهده می‌کنیم و در لا به لای ورقه‌ها و کاغذها ثبت و ضبط است، حقیقت قرآن در امّ الکتاب محفوظ است. امّ الکتاب یا همان ریشه کتاب‌های آسمانی که همه کتاب‌های آسمانی از همان امّ الکتاب سرمنشأ می‌گیرند، آن تجلّی حقیقی و بالا و والای قرآن است.

جایگاه قرآن در عالم بالا

لوح محفوظ

2- آیه دیگر سوره مبارکه بروج، آیه 22، خدای متعال می‌فرماید که «فی‏ لَوْحٍ مَحْفُوظٍ». قرآن کریم در یک لوحی نوشته شده است، بر روی یک تخته‌ای نوشته شده است که آن تخته یا آن لوح در نزد ما محفوظ است، مورد حفاظت و مورد مراقبت ما قرار دارد. معلوم می‌شود حقیقت قرآن حقیقتی است که در عالم دیگر نگهبانانی دارد، آن‌ها مراقب این حقیقت هستند.

کتاب مکنون

3- تعبیر سوم در سوره واقعه، آیه 77 است، خدای متعال می‌فرماید که «إِنَّهُ لَقُرْآنٌ کَریمٌ * فی‏ کِتابٍ مَکْنُونٍ»، قرآن در کتابی است که آن کتاب در پوشش‌هایی قرار دارد. مکنون یعنی پوشیده شده است، پوشش‌هایی دارد. کتابی است که در عالم بالا این‌طور نیست که به راحتی قابل دستیابی باشد، آن کتاب از چشم ما و از نگاه ما در پوشش است.

بعد در همان سوره واقعه، آیه 79 می‌فرماید که «لا یَمَسُّهُ إِلاَّ الْمُطَهَّرُونَ»، این قرآن با آن حقیقت بلندی که دارد جز برای پاکان قابل دستیابی نیست، نمی‌توانند با قرآن ارتباط بگیرند مگر کسانی که پاک هستند، مطهّر هستند. مطهّران می‌توانند به قرآن دست پیدا کنند.

البتّه این آیه شریفه را دو شکل معنا کرده‌اند که منافاتی هم ندارد هر دو معنا درست باشد. یکی این‌که همین قرآنی که در دست ما است و در لا به لای کاغذها و ورق‌ها با مرکّب نوشته شده است، جز کسانی که پاک هستند، با وضو هستند و بدن آن‌ها آلوده نیست کس دیگری مجاز نیست این کتاب را لمس کند.

معنای عمیق‌تر که با این نکاتی که اشاره کردیم سازگار است این است که حقیقت بلند قرآن قابل تماس و در واقع قابل فهم نیست، مگر برای آن‌هایی که پاک باشند. این‌که تعبیر مسّ به کار برده است منافاتی ندارد با این‌که به معنای فهم باشد. چون انسان وقتی چیزی را می‌فهمد در واقع آن مطلب با روح انسان و با قلب انسان تماس برقرار می‌کند، قلب انسان با آن حقیقت ارتباط برقرار می‌کند. «لا یَمَسُّهُ»، نمی‌تواند مس کند و ارتباط بگیرد و ارتباط برقرار کند با آن حقیقت، مگر کسی که پاک است.

البتّه روشن است پاکان در فرهنگ ما، اهل بیت (ع) هستند. قرآن کریم با صراحت در سوره احزاب فرموده است: «إِنَّما یُریدُ اللَّهُ لِیُذْهِبَ عَنْکُمُ الرِّجْسَ أَهْلَ الْبَیْتِ وَ یُطَهِّرَکُمْ تَطْهیراً»،[3] خدای متعال شما اهل بیت را پاک کرده است و پاک قرار داده است و اراده کرده است که شما پاک باشید. لذا اهل بیت (ع) هستند که می‌توانند به آن حقیقت قرآن دست پیدا کنند.

2- جایگاه قرآن در دنیا

پس قرآن کریم در عالم بالا جلوه‌گر است، در عالم ملکوت تجلّی دارد و در عالم پایین، در عالم ماده و در عالم انسانی هم تجلّی دارد.

تجلّی قرآن در دنیا به زبان عربی

تجلّی قرآن در عالم انسانی به زبان عربی است. حقیقت قرآن محدود به زبان خاصّی نیست، امّا این جلوه نازله و این تجلّی قرآن در عالم انسانی باید به زبانی باشد که طبیعتاً به زبان عربی است.

در سوره زخرف، می‌خوانیم: «إِنَّا جَعَلْناهُ قُرْآناً عَرَبِیًّا لَعَلَّکُمْ تَعْقِلُونَ»[4]، ما این قرآن را به زبان عربی نازل کردیم، شاید شما تعقّل کنید و اندیشه کنید. در سوره یوسف، آیه 2 می‌خوانیم: «إِنَّا أَنْزَلْناهُ قُرْآناً عَرَبِیًّا لَعَلَّکُمْ تَعْقِلُونَ»، ما این قرآن را عربی قرار دادیم و عربی فرو فرستادیم، شاید شما در این قرآن تعقّل کنید، اندیشه کنید.

البتّه در توضیح این آیه باید این نکته را عرض کنم، با توجّه به این‌که مخاطبان اوّلیّه قرآن، یعنی مسلمانان صدر اسلام عرب زبان بودند چاره‌ای نبود الّا این‌که قرآن به زبان آن‌ها نازل شود تا آن‌ها قرآن را بفهمند و به اسلام بگروند و پس از آن‌ها سایر علاقمندان و تشنگان معارف الهی زبان قرآن را فرا بگیرند و آیین اسلام فراگیر شود. طبعاً امکان نداشت که این کتاب به چند زبان نازل شود و یا اصلاً بدون زبان نازل شود؛ فلذا می‌فرماید: ای مسلمان‌ها، ما قرآن را به زبان عربی نازل کردیم شما که عربی متوجّه می‌شوید در قرآن تعقّل کنید و اندیشه کنید، بعد هم دیگران بیایند و این معارف قرآنی را فرا بگیرند.

در این‌جا باید به این نکته اشاره کنیم، این دو تجلّی قرآن، یکی در عالم بالا و دوم در عالم پایین، در واقع به این معنا است حقایقی که در عالم بالا وجود دارد به زبان ساده برای کسانی که در عالم ماده و در عالم انسانی زندگی می‌کنند بیان شده است. معنای نزول هم همین است. ما در مقاله «نزول قرآن» به بررسی معنای نزول پرداخته‌ایم. برای مطالعه بیشتر می‌توانید به آن مراجعه نمایید.

حجه‌الاسلام والمسلمین حاج ابوالقاسم

Cinque Terre

آشنایی با قرآن

این مقاله بخشی از درس «شرح زلالی آب» است که توسط استاد ارجمند حجت‌الاسلام والمسلمین حاج‌ابولقاسم در موسسه نورالمجتبی (ع) تدریس شده است. شرح زلالی آب درسی است با موضوع آشنایی با قرآن کریم که در دوره آموزشی «انس با قرآن» تدریس شده است. شما می‌توانید برای آشنایی بیشتر با این دوره به اینجا مراجعه کنید.


[1]– بحار الأنوار، ج ‏74، ص 365 و الکافی (ط – الإسلامیة)، ج‏8، ص: 387

[2]– سوره‌ بقره، آیه 2.

[3]– سوره احزاب، آیه 33.

[4]– سوره زخرف، آیه 3

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۷ آذر ۰۴ ، ۱۱:۰۰
مهدی مینایی

۱۰ توصیه برای حفظ احترام به قرآن

پنجشنبه, ۷ آذر ۱۴۰۴، ۱۰:۵۶ ق.ظ

۱۰ توصیه برای حفظ احترام به قرآن

احترام به قرآن کریم به عنوان کتاب مقدس مسلمانان یکی از مهم‌ترین اصول اعتقادی و اخلاقی است که هر مسلمانی باید آن را رعایت کند. قرآن کریم، کتابی است که کلام خداوند را به بشریت نازل کرده و حاوی دستورالعمل‌ها و آموزه‌های الهی است که راهنمای زندگی و سعادت دنیا و آخرت است. از این رو، نحوه برخورد و رفتار با این کتاب مقدس باید با نهایت احترام و ادب باشد.

در این مقاله به بررسی راه‌های احترام به قرآن و اهمیت رعایت این اصول پرداخته می‌شود. به عنوان یک مسلمان سعی می‌کنیم این مفاهیم را به گونه‌ای بیان کنیم که هم احترام به قرآن را توضیح دهیم و هم برای مخاطبان کاربردی باشد.

آگاهی از عظمت و مقام قرآن کریم اولین قدم احترام به قرآن است

اولین گام در احترام به قرآن، شناخت و درک عظمت و مقام این کتاب الهی است. قرآن کلام خداوند است که توسط حضرت جبرئیل به پیامبر اکرم (ص) وحی شده است. هر کسی که قرآن را مطالعه می‌کند یا با آن برخورد می‌کند، باید بداند که این کتاب مقدس نه تنها یک کتاب عادی نیست، بلکه کتابی است که هدایت الهی و برنامه‌ای جامع برای زندگی بشر در دنیا و آخرت را به ارمغان می‌آورد.

در سوره حشر آیه ۲۱، خداوند می‌فرماید: «اگر این قرآن را بر کوهی نازل می‌کردیم، قطعاً می‌دیدی که آن [کوه] از ترس خدا فروتن و از هم پاشیده می‌شد.» این آیه نشان‌دهنده عظمت کلام الهی است و به ما یادآوری می‌کند که باید با نهایت احترام با قرآن برخورد کنیم.

برای لمس قرآن طهارت و وضو داشته باشید

دومین و یکی از مهم‌ترین نکات در احترام به قرآن، طهارت است. قرآن کریم در سوره واقعه آیه ۷۹ می‌فرماید: «آن را جز پاک‌شدگان لمس نمی‌کنند.» این آیه به وضوح نشان می‌دهد که لمس قرآن بدون طهارت جایز نیست. از آداب قرآن خواندن این است که باید قبل از لمس قرآن وضو بگیرند و از هر گونه نجاست جسمانی دور باشند.

داشتن وضو هنگام خواندن و لمس قرآن نشان از احترام به این کتاب مقدس است و یادآوری می‌کند که قرآن کلام خداوند است و نباید با دست‌های ناپاک یا در حالت نجس با آن برخورد کرد. وضو گرفتن قبل از خواندن قرآن، علاوه بر جنبه‌های دینی و اعتقادی، به فرد کمک می‌کند تا با آرامش و تمرکز بیشتری به مطالعه و تدبر در آیات الهی بپردازد.

برای احترام به قرآن، از آن در مکانی تمیز و بلند نگهداری کنید

سومین مورد از اصول احترام به قرآن، نگهداری قرآن در مکانی تمیز و بلند است. قرآن نباید در مکانی قرار گیرد که احتمال برخورد با نجاست یا کثیفی وجود داشته باشد. همچنین، در فرهنگ اسلامی توصیه می‌شود که قرآن را در مکانی بلندتر از سایر کتاب‌ها نگهداری کنیم. این امر نشان‌دهنده احترام به مقام والای قرآن به عنوان کلام الهی است.

نگهداری قرآن در قفسه‌های مخصوص یا در جعبه‌های تزیینی که برای حفاظت از قرآن طراحی شده‌اند، می‌تواند یکی از روش‌های عملی و مفید برای حفظ احترام قرآن باشد. همچنین، توصیه می‌شود که قرآن را در اتاق‌هایی قرار دهیم که تمیز و دور از مکان‌های ناپاک مانند آشپزخانه یا سرویس‌های بهداشتی باشند.

روشهای احترام به قرآن

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۷ آذر ۰۴ ، ۱۰:۵۶
مهدی مینایی

The Quran According to the Quran Itself

پنجشنبه, ۷ آذر ۱۴۰۴، ۱۰:۵۵ ق.ظ

 


📖 The Quran According to the Quran Itself

In all 114 chapters of the Holy Quran, there are verses that speak of the greatness of the Quran — the source of all sciences, the book of ethics, mysticism, jurisprudence, and divine guidance. Many of these verses are repeated multiple times, and repetition is a sign of their importance. However, for the sake of brevity, we will mention only a selection here:


1. Surah Al-Baqarah, Verse 2

"This is the Book about which there is no doubt, a guidance for those conscious of Allah."

2. Surah Al-Baqarah, Verse 23

"And if you are in doubt about what We have sent down upon Our Servant, then produce a surah the like thereof and call upon your witnesses other than Allah, if you should be truthful."

3. Surah Al-Baqarah, Verse 252

"These are the verses of Allah which We recite to you in truth. And indeed, you are among the messengers."

4. Surah Aal-E-Imran, Verses 3–4

"He has sent down upon you the Book in truth, confirming what was before it. And He revealed the Torah and the Gospel before as guidance for the people, and He revealed the Criterion (Quran)."

5. Surah Aal-E-Imran, Verse 138

"This [Quran] is a clear statement to [all] the people and a guidance and instruction for those conscious of Allah."

6. Surah An-Nisa, Verse 82

"Do they not reflect upon the Quran? If it had been from [any] other than Allah, they would have found within it much contradiction."

7. Surah Al-Ma’idah, Verse 15

"There has come to you from Allah a light and a clear Book."

8. Surah Al-An’am, Verse 19

"This Quran has been revealed to me that I may warn you thereby and whomever it reaches."

9. Surah Al-An’am, Verse 92

"And this is a blessed Book which We have revealed, confirming what was before it."

10. Surah Al-An’am, Verse 155

"And this is a Book We have revealed, blessed, so follow it and fear Allah that you may receive mercy.".

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۷ آذر ۰۴ ، ۱۰:۵۵
مهدی مینایی

قرآن از قول خود قرآن

پنجشنبه, ۷ آذر ۱۴۰۴، ۱۰:۵۴ ق.ظ

قرآن از قول خود قرآن

jqk quran 29در تمام 114 سورۀ قرآن کریم آیاتی دربارۀ عظمت قرآن این سرچشمۀ همۀ علوم و کتاب اخلاق و عرفان و فقه و قرآن آمده است که خیلی از آیات چند بار تکرار شده است و تکرار آیه نشانۀ اهمیت آن است اما برای رعایت اختصار در این بخش به همین چند آیه اکتفا می کنیم .
  1- « ذلک االکتاب لا ریب فیه هدی للمتقین » (بقره ،1) ؛ این کتابی است که شکی آن نیست و راهنمای متقین است .

  2- « و ان کنتم فی ریب مما نزلنا علی عبدنا فاتو بسورة من مثله وادعو شهداءکم من دون الله ان کنتم صادقین » (بقره ،23) ؛ و اگر دربارۀ کتابی که بر بندۀ خود فرستاره ایم شک دارید ، یک سوره مانند آن بیاورد و تمام گواهان خود را به غیر از خدا برای این کار دعوت کنید و اگر راست می گویید که قرآن کتاب آسمانی نیست .
 3- « تلک آیات الله نتلوها علیک بالحق و انک لمن المرسلین » (بقره ، 252) ؛ این آیات خداست که براستی برای تو می خوانیم و همانا تو البته از جملۀ پیامبران مرسل می باشی .
 4- « نزل علیک الکتاب بالحق مصدقا لما بین یدیه و انزل التوراة و الانجیل * من قبل هدی للناس و انزل الفرقان » (آل عمران ، 3و4) ؛ خدایی که قرآن را به سوی تو براستی فرستاده که دلیل راستی کتب آسمانی پیش از او باشد و قبل از قرآن تورات و انجیل را فرستاد *. برای هدایت مردم و کتابی که به طور کامل جداکنندۀ حق از باطل است ( قرآن ) را فرستاد .
 5- « هذا بیان للناس و هدی و موعظة للمتقین » (آل عمران ، 138)  ؛ این (کتاب خدا و آیات مذکور) حجت و بیانی است برای عموم مردم و راهنما و پند برای پرهیزکاران .
 6- « افلا یتدبرون القرآن ولو کان من عند غیر الله لوجدوا فیه اختلافا کثیرا » (نساء ، 82) ؛ آیا در قرآن (از روی فکر و تامل) نمی نگرند (که این کتاب بدون تردید از سوی خداست) و اگر از سوی غیر خدا بود در آن اختلاف بسیاری می یافتید .
 7- « قد جاء کم من الله نور و کتاب مبین » (مائده ،15) ؛ همانا از جانب خدا نوری و کتابی روشن برای شما آمده است .
 8- « و اوحی الی هذا القرآن لانذرکم به و من بلغ » (انعام ،19) ؛ این قرآن بر من وحی شده تا شما و تمام کسانی را که این قرآن به آنها می رسد (پند و اندرز دهم) و (از مخالفت با فرمان خدا) بترسانم .
 9- « و هذا کتاب انزلناه مبارک مصدق الذی بین یدیه » (انعام ،92) ؛ و این (قرآن) کتابی است که  ما فرستادیم پر برکت که آنچه را پیش از آن آمده است تصدیق می کند .
10- « و هذا کتاب انزلناه مبارک فاتبعوه و اتقوا لعلکم ترحمون » (انعام ،155) ؛ و این کتابی است که ما آن را با برکت و خیر بسیارفرو فرستادیم پس از آن پیروی کنید و پرهیزکار باشید که رحمت و لطف الهی شامل حال شما گردد .
11- « کتاب انزل الیک فلاتکن فی صدرک حرج منه لتنذر به و ذکری للمومنین » (اعراف ،2) ؛ (ای رسول ما) کتابی بزرگ برای تو نازل شد پس دلتنگ و رنجیده خاطر (از انکار مردم) مباش تا مردم را به آیات عذابش بترسانی و اهل ایمان را به بشارتش یادآور شوی .
12- « هذا بصائرمن ربکم و هدی و رحمة لقوم یومنون » (اعراف ،203) ؛ این (آیات قرآن) مایۀ بصیرت است از جانب پروردگار شما و هدایت و رحمت است برای گروهی که ایمان می آورند .
13- « تنزیلا ممن خلق الارض و السماوات العی » (طه ،4) ؛ این کتاب (قرآن) فرستادۀ کسی است که زمین و آسمانهای بلند را آفرید .
14- « و انک لتلقی القرآن من لدن حکیم علیم » (نمل ،6) ؛ (ای رسول ما) آیات قرآن عظیم از جانب خدای دانای حکیم به توسط وحی بر تو نازل می شود .
15- « بل هو آیات بینات فی صدور الذین اوتوا العلم » (عنکبوت ،49) ؛ بلکه این قرآن آیات روشن الهی است در لوح سینۀ آنان که نور خدا علم و دانش یافتند .
16- « ام یقولون افتراه قل فاتو بسورة مثله و ادعوا من استطعتم من دون الله ان کنتم صادقین » (یونس ،38) ؛ آیا کافران می گویند قرآن را به دروغ به خدا نسبت داده است (ای رسول ما) بگو اگر راست می گویید یک سوره همانند آن بیاورید و غیر از خدا هر کس را می توانید به یاری طلبید .
17- « الر کتاب انزلناه الیک لتخرج الناس من الظلمات الی النور باذن ربهم الی صراط العزیز الحمید » (ابراهیم ،1) ؛ این قرآن کتابی است که بر تو فرستادیم تا مردم را به امر خدا از ظلمات (جهل و کفر) بیرون آری (با علم و ایمان) یه عالم نور برسانی و به راه خدای مقتدر و ستوده صفات راهنمایی کنی .
18- « الر تلک آیات الکتاب المبین » (یوسف ،1) ؛ این است آیات کتاب الهی که حقایق را آشکار می سازد .
19- « الر تلک آیات الکتاب و قرآن مبین » (حجر ،1) ؛ الر (اسرار این حروف نزد خدا و رسول) ، الر (اسرار این حروف نزد خدا و رسول است) ، این است آبات کتاب خدا و قرآنی که حقایق را آشکار می کند .
20- « المر تلک آیات الکتاب و الذی انزل الیک من ربک الحق ولکن اکثر الناس لا یومنون » (رعد ،1) ؛ این است آیات کتاب خدا و قرآنی که به حق و راستی بر تو از جانب پروردگار نازل گردیده و لیکن اکثر مردم به آن ایمان نمی آورند .
21- « و نزلنا علیک الکتاب تبیانا لکل شیء و هدی و رحمة و بشری للمسلمین » (نحل ،89) ؛ و ما بر تو قرآن عظیم را فرستادیم تا حقیقت همه چیز را روشن کند و برای مسلمانان هدایت و رحمت و بشارت باشد .
22- « ان هذا القرآن یهدی للتی هی اقوم و یبشر المومنین الذین یعلمون الصالحات ان لهم اجرا کبیرا » (اسراء ،1) ؛ همانا این قرآن مردم را به استوارترین طریقه هدایت می کند و اهل ایمان را که نیکوکار باشند به اجر و ثواب عظیم بشارت می دهد .
23- « و ننزل من القرآن ما هو شفاء و رحمة للمومنین و لا تزید الظالمین الا خسارا » (اسراء ،82) ؛ و ما آنچه از قرآن فرستادیم شفای دل و رحمت الهی برای اهل ایمان است و (لیکن) کافران  را چیزی جز زیان نخواهد بود .
     24- « و قرانا فرقناه لتقراه علی الناس علی مکث و نزلناه تنریلا » (اسراء ،106) ؛ و قرآن که آن را به صورت آیات جدا فرو فرستادیم تا به تدریج و به آهستگی آن را برای مردم فرو خوانی .
25- « انا نحن نزلنا علیک القرآن تنزیلا » (دهر، 23) ؛ ای رسول محققا ما این قرآن عظیم الشان را برای تو فرستادیم .
26- « و اذا قرات القرآن جعلنا بینک و بین الذین لا یومنون بالاخرة حجابا مستورا » (اسراء ،45) ؛ و چون تو قرآن تلاوت می کنی ما میان تو و آنها که ایمان ندارد پرده ای می افکنیم که آنها از فهم آن دور بمانند .
27- « تنزیل من الرحمن الرحیم » (فصلت ،2) ؛ این قرآن تنزیل از جانب خدای بخشنده و مهربان است .
28- « کتاب فصلت آیاته قرآنا عربیا لقوم یعلمون » (فصلت ،3) ؛ قرآن کتابی است که آیات جامعش (حقایق و احکام الهی را) به زبان عربی فصیح برای دانشمندان مبین ساخته است .
29- « ان الذین کفروا بالذکر لما جاءهم و انه لکتاب عزیز » (فصلت ،41) ؛ همانا آنانکه به این قرآن که برای هدایت آنان آمد کافر شدند (چقدر نادانند) در صورتی که این کتاب به حقیقت همان صاحب عزت (و معجز بزرگ) است .
30- « لا یاتیه الباطل من بین یدیه و لا من خلفه تنزیل من حکیم حمید » (فصلت ،42) ؛ و هرگز از پیش وپس (آینده و گذشته حوادث عالم) این کتاب حق باطل نشود (و تا قیامت حکومت و حکومتش باقی است) زیرا قرآن فرستادۀ خدای مقتدر حکیم و ستوده صفات است .
31- « لو انزلنا هذا القرآن علی جبل لرایته خاشعا متصدعا من خشیة الله » (حشر ،21) ؛ اگر این قرآن عظیم الشان را بر کوه نازل می کردیم مشاهده می کردی که کوه از ترس خدا خاشع و ذلیل و متلاشی می شد .
32- « و انه لذکر لک و لقومک و سوف تسئلون » (زخرف ،44) ؛ و بدان که بر قرآن برای تو و مومنان پندآموز و یادآور تمام خواسته های الهی است و در قیامت از شما نسبت به مسئولیتی که در برابر قرآن داشتید سوال می شود .
33- « ما فرطنا فی الکتاب من شی ء ثم الی ربهم یحشرون » (انعام ،38) ؛ ما هیچ چیز را در این کتاب فروگذار نکردیم سپس همگی به سوی پروردگارشان محشور می گردند .
34- « و ما کان هذا القرآن ان یفتری من دون الله ولکن تصدیق الذی بین یدیه و تفصیل الکتاب لا ریب فیه من رب العالمین » (یونس ،37) ؛ و این قرآن عظیم نه بدان پایه از فصاحت و جامعیت است که کسی جز به وحی خدا تواند یافت لیکن علاوه بر آنکه به معجزۀ بر حق بودن خود گواه است سایر کتابهای آسمانی دیگر را نیز تصدیق می کند و کتاب و احکام الهی را به تفصیل بیان می کند که بی هیچ شک نازل از جانب خدای عالم است.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۷ آذر ۰۴ ، ۱۰:۵۴
مهدی مینایی

بیست حدیث در اهمیت خواندن قرآن کریم

 

 

پیامبر اسلام (ص):

1- اِنَّ البَیتَ اِذا کَثُرَ فیهِ تِلاوَةُ القُرآنِ کَثُرَ خَیرُهُ وَ اتَّسَعَ اَهلُهُ وَ اَضاءَ لاَهلِ السَّماءِ کَما تُضى ءُ نُجومُ السَّماءِ لاَهلِ الدُّنیا؛

خانه اى که در آن قرآن فراوان خوانده شود، خیر آن بسیار گردد و به اهل آن وسعت داده شود و براى آسمانیان بدرخشد چنان که ستارگان آسمان براى زمینیان مى درخشند.

کافى(ط-الاسلامیه) ج2، ص610

 

پیامبر اسلام (ص):

2- خیارکم من تعلم قرآن و عـلمه

بهترین شما کسیست که قرآن را بیاموزد و آموزش دهد.

نهج الفصاحه ص473 ،ح1524 - وسایل الشیعه ج6 ، ص167 ، ح7641

 

پیامبر اسلام (ص):

3- یا بُنَىَّ لاتَغفُل عَن قِراءَةِ القُرآنِ- إذا أصبحت، و إذا أمسیت- فَاِنَّ القُرآنَ یُحیِى القَلبَ المیت وَ یَنهى عَنِ الفَحشاءِ و َالمُنکَرِ ؛

فرزندم از خواندن قرآن غافل مباش، زیرا که قرآن دل  مرده را زنده مى کند و از فحشاء و زشتى  باز مى دارد.

البرهان فی تفسیر القرآن ج1 ،ص19

 

پیامبر اسلام (ص):

4- اِن اَرَدتُم عَیشَ السُّعَداءِ و َمَوتَ الشُّهَداءِ و َالنَّجاةَ یَومَ الحَسرَةِ و َالظِّلَّ یَومَ الحَرورِ و َالهُدى یَومَ الضَّلالَةِ فَادرُسُوا القُرآنَ فَاِنَّهُ کَلامُ الرَّحمانِ و حِرزٌ مِنَ الشَیطانِ و رُجحانٌ فِى المیزانِ ؛

اگر زندگى سعادتمندان، مرگ شهیدان، نجات روز حسرت (قیامت)، سایه روزِ سوزان و هدایت در روز گمراهى را مى خواهید، قرآن را یاد بگیرید که آن سخن خداى مهربان است و سپرى است در مقابل شیطان و سنگینى در ترازوى اعمال.

الحیاه(ترجمه ی احمد آرام) ج2 ،ص234

 

پیامبر اسلام (ص):

5- اَصدَقُ القَولِ و َاَبلَغُ المَوعِظَةِ و َاَحسَنُ القَصَصِ کِتابُ اللّه ؛

راست ترین سخن، رساترین پند و زیباترین حکایت، کتاب خدا (قرآن) است.

من لایحضر الفقیه ج4 ، ص402

 

پیامبر اسلام (ص):

6- مَن قَرَأَ القُرآنَ ابتِغاءَ وَجهِ اللّه و َتَفَقُّها فِى الدّینِ کانَ لَهُ مِنَ الثَّوابِ مِثلَ جَمیعِ ما اُعطِىَ المَلائِکَةُ و َالأنبیاءُ وَ المُرسَلونَ؛

هر کس براى کسب رضایت خدا و آگاهى در دین قرآن بیاموزد، ثوابى مانند همه آنچه که به فرشتگان و پیامبران و رسولان داده شده، براى اوست.

وسائل الشیعه، ج6، ص184، ح7683

 

امام علی (ع):

7- عَلَیکُم بِکِتابِ اللّه ... مَن عَمِلَ بِهِ سَبَقَ؛

بر شما باد رجوع به کتاب خدا (قرآن) ... کسى که به آن عمل کند از همه پیشى مى گیرد.

نهج البلاغه(صبحی صالح) ص219 ، خطبه 156

 

امام علی (ع):

8- اَلا اِنَّ فیهِ عِلمَ ما یَأتى و َالحَدیثَ عَنِ المَاضى و َدَواءَ دائِکُم و نَظمِ ما بَینَکُم؛

آگاه باشید که دانش آینده، اخبار گذشته و درمان دردهایتان و نظم میان شما در قرآن است.

نهج البلاغه(صبحی صالح) ص223 ، خطبه 158

 

امام علی (ع):

9- اِنَّ القرآنَ ظاهِرُهُ اَنیقٌ و َباطِنُهُ عَمیقٌ لا تَفنى عَجائِبُهُ و َلا تَنقَضى غَرائِبُهُ و َلا تُکشَفُ الظُّلُماتُ اِلاّ بِهِ؛

براستى که قرآن ظاهرش زیباست و باطنش عمیق، عجایبش پایان ندارد، اسرار نهفته آن پایان نمى پذیرد و تاریکى هاى جهل جز بوسیله آن رفع نخواهد شد.

نهج البلاغه(صبحی صالح) ص223 ، خطبه 18

 

امام صادق (ع):

10- مَن لَم یَعرِفِ الحَقَّ مِنَ القُرآنِ لَم یَتَنَکَّبِ الفِتَنَ؛

هر کس حقیقت را از طریق قرآن نشناسد، از فتنه ها برکنار نمى ماند.

محاسن، ج1، ص216

 

امام علی (ع):

11- وَ حَقُّ الوَلَدِ عَلَى الوالِدِ أن یُحَسِّنَ اِسمَهُ وَ یُحَسِّنَ اَدَبَه ُ، و یُعَلِّمَهُ القُرآنَ؛

حقّ فرزند بر پدر ، آن است که نام خوب بر او بگذارد و او را خوب تربیت کند و قرآن به او بیاموزد.

نهج البلاغة(صبحی صالح) ص546 ، حکمت 399

 

پیامبر اسلام (ص):

12- مَن قَـبَّلَ وَلَدَهُ کَـتَبَ اللّه عَزَّوَجَلَّ لَهُ حَسَنَةً و َمَن فَرَّحَهُ فَرَّحَهُ اللّه یَومَ القیامَةِ، و َمَن عَلَّمُهُ القُرآنَ دُعىَ بِالابـَوَینِ فَیُکسَیانِ حُلَّتَینِ یُضى ءُ مِن نورِهِما وُجوهُ اَهلِ الجَنَّةِ ؛

هر کس فرزندش را ببوسد ، خداوند عزّوجلّ براى او ثواب مى نویسد و هر کسى که او را شاد کند ، خداوند روز قیامت او را شاد خواهد کرد و هر کس قرآن به او بیاموزد ، پدر و مادرش دعوت مى شوند و دو لباس بر آنان پوشیده مى شود که از نور آنها ، چهره هاى بهشتیان نورانى مى گردد.

کافى(ط-الاسلامیه) ج 6، ص 49

 

امام صادق (ع):

13- مَن قَرَاَ القُرآنَ وَ هُوَ شابٌّ مُؤمِنٌ اِختَلَطَ القُرآنُ بِلَحمِهِ وَ دَمِهِ وَ جَعَلَهُ اللّه عَزَّوَجَلَّ مَعَ السَّفَرَةِ الکِرامِ البَرَرَةِ ، وَ کانَ القُرآنُ حَجیزا عَنهُ یَومَ القیامَةِ ؛

هر جوان مؤمنى که در جوانى قرآن تلاوت کند، قرآن با گوشت و خونش مى آمیزد و خداوند عزّوجلّ او را با فرشتگان بزرگوار و نیک قرار مى دهد و قرآن نگهبان او در روز قیامت، خواهد بود.

کافى(ط-الاسلامیه) ج 2، ص 603

 

امام علی (ع):

14- ثُمَّ أَنزَلَ عَلَیهِ الکِتابَ... وَعِزّا لاتُهزَمُ أَنصارُهُ... ؛

قرآنى که بر پیامبر نازل شد... عزتى است که هوادارانش شکست نمى خورند... .

نهج البلاغه(صبحی صالح) ص315 ، خطبه 198

 

پیامبر اسلام (ص):

15- أَدِّبوا أولادَکُم عَلى ثَلاثِ خِصال ٍ: حُبِّ نَبیِّکُم و َحُبِّ أَهلِ بَیتِهِ و َقِراءَةِ القُرآنِ؛

فرزندان خود را به کسب سه خصلت تربیت کنید: دوستى پیامبرتان و دوستى خاندانش و قرائت قرآن.

قاموس قرآن ، المقدمه ، ص2

 

حضرت زهرا (س):

16- قاریءُ الحدید، و اذا وقعت، و الرحمن، یدعی فی الملکوت السموات ، ساکن الفردوس؛

تلاوت کننده سوره حدید و واقعه و الرحمن در آسمانها  اهل بهشت خوانده می شوند.

عوالم العلوم و المعارف (مستدرک حضرت زهرا تا امام جواد علیه السلام) ج11 ، قسم2،حضرت فاطمه سلام الله علیها ،ص915

 

 

 

امام رضا (ع):

17- مَن قَرَاَ فى شَهرِ رَمضانَ آیَة مِن کِتابِ اللهِ کانَ کَمَن خَتَمَ القُرآنَ فِى غَیرِه مِن الشُهُورِ؛

هر کس ماه رمضان یک آیه از کتاب خدا را قرائت کند مثل اینست که درماههاى دیگر تمام قرآن را بخواند.

بحار الانوار(ط-بیروت) ج93، ص341

 

پیامبر اسلام (ص):

18- ما جلس قوم فی مجلس من مساجد اللّه‏ِ یَتْلونَ کِتابَ اللّه‏ِ وَ یَتَدارَسونَهُ بَیْنَهُمْ اِلاّ نَزَلَتْ عَلَیْهِمُ السَّکینَةُ وَ غَشِیَتْهُمُ الرَّحْمَةُ وَ حَفَّتْهُمُ الْمَلائِکَةُ وَ ذَکَرَهُمُ اللّه‏ُ فیمَنْ عِنْدَهُ؛

هیچ جلسه قرآنى براى تلاوت و درس در مجلسی از مساجد خدا برقرار نشد، مگر این که آرامش بر آنان نازل شد و رحمت دربرشان گرفت و فرشتگان در اطراف آنان حلقه زدند و خداوند در میان کسانى که در نزدش هستند، از آنان یاد کرد.

مستدرک الوسایل و مستنبط المسایل ح3788، ج3 ، ص 363

 

 

پیامبر اسلام (ص):

19- اِنَّ اَحْسَنَ الْحَدیثِ کِتابُ اللّه‏ِ وَ خَیْرَ الْهُدى هُدى مُحَمَّدٍ صلى‏ الله‏ علیه ‏و ‏آله وَ شَرَّ الاُمورِ مُحْدَثاتُها؛

بهترین سخن، کتاب خدا و بهترین روش، روش پیامبر صلى ‏لله‏ علیه ‏و ‏آله و بدترین امور بدعت‏هاست (پدیده‏هاى مخالف دین).

امالی (طوسی) ص 337 - بحارالأنوار(ط-بیروت)، ج 74، ص 122

 

امام علی (ع):

20- اِنَّ اللّه‏َ تعالى اَنْزَلَ کِتابا هادیا بَیَّنَ فیهِ الْخَیْرَ وَ الشَّرَّ، فَخُذوا نَهْجَ الْخَیْرِ تَهْتَدوا وَ اَصْدِفوا عَنْ سَمْتِ الشَّرِّ تَقْصِدوا؛

خداى تعالى کتابى راهنما فرستاد و در آن خوب و بد را روشن ساخت. پس راه خوبى را پیش گیرید تا هدایت شوید و از راه بدى دورى جویید تا به مقصد برسید.

نهج البلاغه(صبحی صالح) ص 242 ، خطبه 167

 

 

 

 

مصدر: www.aviny.com

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۸ آبان ۰۴ ، ۱۳:۰۱
مهدی مینایی
فرافایل، مرجع بزرگ خرید و فروش فایلهای دانشجویی