اولین کسی که بت ساخت و بت پرستی را ترویج کرد!؟
اولین کسی که بت ساخت و بت پرستی را ترویج کرد!؟
به نقل از کتاب الأصنام، ابو المنذر هشام بن محمد الکلبى (م 204)،
از قول محمد، و او از ابو صالح، و ابو صالح از ابن عباس روایت کرده است که پسران شیث به زیارت پیکر (جسد) آدم که در مغارهاى نهاده شده بود، مىآمدند و آن را تکریم مىکردند و به وى رحمت مىفرستادند. پس مردى از فرزندان «قابیل»- پسر آدم- به دیگر پسران «قابیل» گفت: پسران «شیث» را گرداگرد جسد آدم طوافى است که آدم را بدان گرامى مىدارند و شما را از آن بهرهاى نیست.
پس براى ایشان بتى تراشید، و او نخستین کسى است که «بت» تراشیده است.
آنگاه هشام از پدر روایت مىکند که گفت:
«ود»، و «سواع»، و «یغوث»، و «یعوق»، و «نسر»، مردمان صالح و شایستهاى بودند که همه در یک ماه بمردند. خویشان ایشان بر مرگشان سوگوارى کردند و سوز و گدازى داشتند. پس مردى از أولاد «قابیل» به ایشان گفت: آیا مىخواهید پنج پیکر (بت) بر مثال ایشان بسازم که بدرستى نمودار آنها باشد، جز آنکه نمىتوانم در پیکرهاى آنها روح بدمم؟ گفتند: آرى! پس پنج پیکره به صورت آن پنج مرد بتراشید، و در جایى نمایان براى ایشان نصب کرد. آنگاه براى دیدار پیکره برادر و عموزاده خویش مىآمدند، و تعظیم مىکردند و پیرامون هر یک مىگشتند تا آنکه دوران نسل أول سپرى شد.
و این امر در عهد یردى پسر مهلایل، پسر قینان، پسر انوش، پسر شیث، پسر آدم روى داد. چون نسل دیگر روى کار آمد، این نحوه بزرگداشت بیش از نسل أول عمل مىشد و چون نوبت به نسل سوم رسید، گفتند پیشینیان ما این پیکرهها را گرامى نمىداشتند مگر از اینرو که از آنان امید شفاعت و پایمردى نزد پروردگار داشتند، پس به پرستش آنان پرداختند و کار بتان و کفر آنان بالا گرفت. این بود که خداى إدریس را به پیامبرى برانگیخت. إدریس آنان را به یکتا پرستى فرا خواند ولى نپذیرفتند و او را تکذیب کردند ...
و بنابر آنچه محمد پسر کلبى از ابو صالح و او از ابن عباس خبر داده کار این مردم (- قوم) همچنان در پرستش بتان بود تا زمان نوح، و خداى او را به پیامبرى برانگیخت و ایشان را به پرستش خداى یگانه دعوت کرد اما نافرمانى کردند و دروغگویش خواندند. پس به فرمان خداى به ساختن کشتى پرداخت و بر آن بر نشست. طوفان بالا گرفت و زمین را یکسره بپوشانید و آب طوفان این بتان را از کوه «نود» به زمین فرود آورد، و جریان آب از زمینى به زمین دیگر بشدت مىرفت تا آن بتان را به سرزمین «جده» بینداخت. آنگاه آب فرو نشست و بتان بر کنار دریا بماندند و باد بر آنها وزیدن گرفت تا آنها را به خاک بپوشانید. بعدها پس از طوفان و فرو نشستن آب چون عمرو بن لحى بر مکة چیره شد، قوم «جرهم» را از مکة بیرون راند و خود پرده دارى کعبه را به گردن گرفت. وى یارى از پریان داشت که به او گفت، شتاب کن به رفتن و کوچیدن از «تهامه» و برو به ساحل «جده»، در آنجا بتانى مىبینى، پس آنها را ببر به «تهامه» و باک مدار. پس عرب را به پرستش آنها بخوان ترا أجابت خواهند کرد. عمرو به ساحل «جده» شد، و بتان را از زیر خاک برآورد و برداشت و به «تهامه» برد و موسم حج فرا رسید، و عرب را یکسر به پرستش آنان بخواند و هر یک را به قبیلهاى داد و در نواحی مختلف به شرح مذکور درین کتاب نصب کردند و بیشترین سکنه سرزمینهاى عرب به بت پرستى روى آوردند و به پرستش بتان پرداختند.