پنج داستان کوتاه در مورد شجاعت امام علی علیه السلام
۵ داستان کوتاه در مورد شجاعت امام علی که باید بارها بخوانیم
ستاره | سرویس مذهبی – اگر بخواهیم به بهترین نمونههای داستان کوتاه در مورد شجاعت امام علی (ع) بپردازیم، به انبوهی از حکایتهای مملو از رشادتها برمیخوریم. داستانهایی که هر یک به نوعی گویای شهامت و شجاعت این امام بزرگوار هستند و با دوره کردن آنها، بارها و بارها درسهایی گرانقدر میآموزیم.
در اینجا قصد داریم به پنج داستان کوتاه در مورد شجاعت امام علی پرداخته و بار دیگر مقام و حضور بیبدیل حضرت را در قلب و روح خود، مرور کنیم.
پنج داستان کوتاه در مورد شجاعت امام علی
داستان اول: صحنهای از جنگ صفین
قوت قلب على علیه السلام که از ایمان و یقین وى سرچشمه میگرفت، در هیچ بشرى دیده نشده است. روزى در جنگ صفین ایشان به چهره خود نقاب زده و به صورت یک فرد ناشناس در جلو صفوف شامیان مبارز میطلبید. پس از آن که گروهى از مبارزان شام را به خاک هلاکت افکند، معاویه به عمروعاص گفت: این شجاع قویدل کیست؟
عمرو گفت: او یا عبدالله ابن عباس است و یا خود على است. معاویه گفت چگونه میتوان تشخیص داد؟
پیشنهاد ستاره برای داستان های کودکانه
معاویه براى آزمایش، فرمان حمله عمومى داد و تمام سپاه او به حرکت در آمد. اما آن مبارز، چون کوه آهنین در جاى خود ثابت و برقرار بود، آن گاه فهمیدند على علیه السلام است که پیکار میکند، لذا فرمان عقب نشینى دادند.
داستان دوم: دلاوری در جنگ احد
در روز احد، آن حضرت مطابق با صحیحترین روایات، پرچمداران مشرکان را که گفتهاند هفت یا نه تن بودهاند، به قتل رساند و مشرکان با به قتل رسیدن آنها، از معرکه جنگ گریزان شدند. به طوری که اگر تیراندازان از فرمان پیامبر اکرم (ص) سرپیچی نمیکردند، جنگ به سود مسلمانان پایان مییافت. تمام کسانی که در این روز از لشگر مشرکان به قتل رسیدند، بیست و هشت تن بودند که هجده تن آنان را علی (ع) کشته بود و وقتی که مسلمانان، به جز اندکی از آنها، متواری شدند، علی (ع) در کنار پیامبر باقی ماند و از وجود آن حضرت (ص) محافظت کرد و هرگاه مشرکان، بر او یورش میبردند، پیامبر وی را آگاه میکرد و علی (ع) آنان را پراکنده میساخت. وی چنان از مشرکان کشت که جبرئیل از آن در شگفت شد و گفت: “ای پیامبر! این طریق یاری کردن است.” و آن گاه ندا داد شمشیری مانند ذوالفقار و مردی همچون علی (ع) نیست.
داستان سوم: نبرد در واقعه خندق
در واقعه خندق، هنگامی که عمرو بن عبدود و همراهان او پیشروی میکردند و از خندق گذشتند، علی (ع) به همراه تنی چند از مسلمانان آمدند تا شکافی را که مشرکان برای پیشروی از آن استفاده کرده بودند، مسدود کنند. هیچ کس از مسلمانان، به جز علی (ع)، بر انجام این کار بیباک نبود. وقتی عمرو هم نبردی برای خود طلبید، همه مسلمانان به هراس افتادند و در پاسخ به عمرو خاموش ماندند. گویی بر بالای سر آنان پرنده مرگ به پرواز درآمده بود. عمرو با دیدن این وضع شروع به توبیخ و سرزنش آنان کرد. پیامبر خطاب به مسلمانان فرمود: چه کسی به نبرد با عمرو خواهد رفت؟ و هر کس با عمرو به نبرد بپردازد، خداوند ورود به بهشت را برای او تضمین میکند. کسی برنخاست جز علی (ع) و گفت: ای پیامبر (ص) من با عمرو نبرد خواهم آزمود. اما پیامبر به او فرمود: بنشین! او عمرو است.
پیامبر سه مرتبه دیگر هم نبردی برای عمرو درخواست کرد و بار سوم به علی گفت: “اگر چه او عمرو است اما تو میتوانی به جنگ او بروی.” علی (ع) در جنگ با عمرو بر او دست یافت و او را کشت. با کشته شدن عمرو، کسانی که همراه وی از خندق گذر کرده بودند، متواری شدند. علی (ع) به تعقیب آنان پرداخت و بعضی از آنها را به دیار عدم رهسپار کرد و با این کار خود هیبت مشرکان را در هم کوبید. “خداوند کافران را با همان خشم و غضبی که به مؤمنان داشتند، بدون آنکه به غنیمتی دست یابند، بازگرداند و خدا خود جنگ را «به واسطه وجود علی (ع)» از مؤمنان کفایت فرمود”.
داستان چهارم: بی باکی حضرت علی در جنگ خیبر
در جنگ خیبر، حضرت علی (ع) به درد چشم گرفتار آمد، به گونهای که نه صحرا را میدید و نه کوه را. از این روی پیامبر دو تن از مهاجران را به جنگ دشمنان فرستاد، اما آنان شکست خورده و بازگشتند. یکی از آن دو به دوستانش دشنام میداد و آنان نیز او را دشنام میدادند و دیگری دوستان خود را سرزنش میکرد و آنان او را سرزنش میکردند. آن گاه پیامبر فرمود: “فردا پرچم را به دست مردی خواهم داد که دوستدار خدا و رسول اوست و خدا و رسول نیز دوستدار اویند. او حمله برندهای است که از میدان نمیگریزد و از معرکه بازنمیگردد، مگر آنکه خداوند بر او گشایشی قرار دهد.” سپس علی (ع) را فراخواند و در چشم او از آب دهان خود ریخت و بهبود یافت.
چون فردا شد پیامبر پرچم را به علی (ع) سپرد. مرحب (از مردان نیرومند یهودیان خیبر) در حالی که بر سر کلاهخودی گذارده بود و بر تن زرهی داشت، با علی رو به رو شد. علی (ع) با ضربت شمشیری آن کلاهخود را همچون تخم مرغی درهم شکست و زره و سر او را پاره کرد، تا آن که شمشیر به فلک او رسید و همه لشگریان صدای این ضربه را شنیدند. آن حضرت در این جنگ در قلعه خیبر را که بیست مرد از آن محافظت میکردند، از جای کند و آن را همچون پلی بر روی خندق قرار داد. چون مسلمانان از کار جنگ بازمیگشتند افراد زورمند این در را اندکی جابهجا کردند و هفتاد تن آمدند تا آن در را به حالت اول بازگردانند، اما نتوانستند و آن گاه میبینیم که علی (ع) دری را که هفتاد نفر نتوانستند بلند کنند به عنوان سپری برای خود میگیرد. به راستی در جهان کدام مرد شجاعی است که تا این حد به شجاعت و دلیری رسیده باشد؟
داستان پنجم: یورش حیدر در بحبوحه جنگ جمل
در جنگ جمل هر دو لشگر روبهروی هم ایستادند و نیزههای آنها در قلب یکدیگر مینشست. هر سپاهی که آهنگ رفتن به سوی شتر عایشه را میکرد، کشته میشد. از صدای بر هم خوردن شمشیرها، صدایی همچون صدای پتک به گوش میرسید. چون جنگ به اوج خود رسید، آن حضرت به تنهایی به طرف شتر، که با پارچهای سبز پوشانده شده بود و مهاجرین و انصار گردش را گرفته و اطراف آن و فرزندانش بودند، یورش برد. آن گاه بر آنان تاخت و بر قلب لشگریان جمل زد و با آنان در کار نبرد شد، سپس بازگشت و شمشیرش را که خم شده بود با زانویش راست کرد. یاران و پسرانش گفتند: ما به تو کمک خواهیم کرد. اما علی هیچ پاسخی به آنان نداد و حتی نگاهی به ایشان نکرد و آن گاه دوباره چون شیری ژیان، خروشید و برای بار دوم به تنهایی به خیل دشمن زد. مردان جنگی دشمن از ترس رویارویی با علی (ع) میگریختند و از چپ و راست او عقب مینشستند، تا آن که زمین از خون کشتگان، رنگین شد. آن حضرت دوباره به میان یاران خود بازگشت و شمشیرش را که خم شده بود، راست کرد و به پسرش محمد بن حنفیه فرمود: ای پسر حنفیه! در میدان نبرد چنین باید جنگ کرد. کسانی که در اطراف آنان بودند خطاب به امیر المؤمنین عرض کردند ای امیر المؤمنین! چه کسی خواهد توانست کاری را که تو میکنی، انجام دهد؟
کلام آخر
همان طور که مشاهده کردید داستانهای زیادی درباره شجاعت امام علی (ع) وجود دارد که همگی برگرفته از واقعیتهای زندگی این امام عظیم الشان هستند. شما چه روایتهایی از زندگی امام علی (ع) و رشادتهای ایشان شنیدهاید؟ توصیه میکنیم ۶۰ حدیث از حضرت علی (ع) را نیز مطالعه کنید و با این شخصیت بزرگوار هر چه بیشتر آشنا شوید.
منبع: دشتی، محمد؛ (1380)، امام علی (ع) و اخلاق اسلامی، قم: انتشارات امیرالمؤمنین (ع)، جلد اول چاپ سوم.