زندگی درخشان هدایتگران راه نجات ؛ انبیاء و اولیاء الهی ! سعی میکنم خوشه ای از خرمن گهربار برچیده در معرض نمایش علاقمندان به زندگی پاک و سالم قرار دهم . تا سبک زندگی ما همچون ستارگان درخشان آسمان انسانیت و بندگی الهی گردد. به لطف و عنایت الهی
یکی از رشته های گروه آزمایشی انسانی رشته تاریخ اسلام می باشد، که هدف از ایجاد این رشته در وهله اول تربیت نیروهایی متخصص و کارآمد جهت درک درست وضعیت اسلام از زمان های گذشته تا به امروز می باشد، تا این افراد راهکارهایی را برای تقویت اسلام در جهان ارائه دهند، همچنین با استفاده از همگرایی اسلامی در حوزه پژوهشی و علمی تاریخ اسلام، به فعالیت بپردازند. همانطور که می دانید داوطلبانی مجاز به شرکت در ثبت نام آزمون دکتری رشته تاریخ اسلام هستند که کارشناسی ارشد (تحصیلات تکمیلی) خود را به پایان رسانده باشند. آگاهی از منابع آزمون دکتری، به موفقیت داوطلبان در این آزمون حساس، بسیار کمک خواهد کرد، به همین منظور تیم تخصصی ایران مشاوره تصمیم گرفته است برای موفقیت شما داوطلبان عزیز مطلبی را تحت عنوان منابع آزمون دکتری تاریخ اسلام ارائه نماید.
به دلیل ادغام آزمون دکتری سراسری و آزاد علاوه براینکه این آزمون به صورت همزمان برگزار می شود، منابع آن ها نیز مشترک می باشد.
انتخاب مهمترین منابع دکتری تاریخ اسلام، اولین قدم جهت کسب آمادگی و موفقیت در این امتحان است.
مطابق دفترچه آزمون دکتری ۱۴۰۲ که از سوی سازمان سنجش آموزش کشور منتشر شده است، فارغالتحصیلان یا دانشجویان مقطع کارشناسی ارشد رشتههای تاریخ (تمامی گرایشها)، تاریخ فرهنگ و تمدن اسلامی، تاریخ تشیع، ایرانشناسی (تمام گرایش ها)، تاریخ ملل و تمدن اسلامی، تاریخ تمدن اسلامی، تاریخ معاصر جهان اسلام، تاریخ اهل بیت (ع)، تاریخ علم و فلسفه علم (تمام گرایش ها)، الهیات و معارف اسلامی و سطح سه حوزه مجاز به شرکت در آزمون دکتری رشته تاریخ اسلام هستند.
تاریخ ابن خلدون المسمی دیوان المبتدأ و الخبر فی أیام العرب و البربر و من عاصرهم من ذوی الشأن الأکبر، معروف به «تاریخ ابن خلدون» یا «العبر»، اثر عبدالرحمن بن خلدون (732-808ق)، کتاب تاریخ عمومی از آغاز آفرینش تا زمان مؤلف است که به زبان عربی نوشته شده است.
در بعضی نسخ، نام کتاب، «تاریخ ابن خلدون المسمی العبر و دیوان المبتدأ...» ذکر شده است.
ابن خلدون در آغاز کتاب درباره وجه تسمیه آن مینویسد: چون این کتاب شامل اخبار عرب و عجم و بَربَر، خواه شهرنشینان و خواه بادیهنشینان آنان و پرتوافکنی پیرامون دولتهای بزرگ معاصر آنان است، آن را بدین نام نامیدم[۱].
این اثر از همان زمان تألیف مورد توجه و ستایش صاحبنظران قرار گرفته است؛ اما شهرت و اعتبار علمی ابن خلدون مرهون مقدمه و کتاب اول اوست که مجموعاً «مقدمه» نامیده میشود. ابن عمار (یکی از شاگردان ابن خلدون) میگوید: مقدمه او (ابن خلدون) شامل همه علوم است. از بیان حقایق آن، زبان فصیحان روزگار ناتوان است و هرگز تاب و توان ادای حق آن را ندارند. به جانم سوگند، این کتاب از آن دسته کتابهایی است که نامشان بیانگر محتوای وسیع و ارزنده آنها نیست، مانند کتاب «الأغانی» که برخلاف اسمش، همه چیز در آن هست و مانند «تاریخ بغداد» خطیب که در واقع، تنها تاریخ بغداد نیست، بلکه تاریخ عالم است، یا همچون کتاب «حلیة الأولیاء» تألیف ابونعیم، که گرچه مؤلفش آن را به این نام نامیده، اما مباحث مهم فراوانی در آن هست[۲].
همچنین دوستدار و معاصر ابن خلدون، یعنی مقریزی (م 845ق) تاریخ ابن خلدون را مورد ستایش قرار داده و درباره مقدمه آن میگوید: نظیر آن نوشته نشده است و بهندرت کسی میتواند چنین اثری پدید آورد[۳].
تحقیق و تصحیح کتاب، توسط خلیل شحاده و سهیل زکار صورت گرفته است.
ساختار
کتاب با مقدمه کوتاهی از خلیل شحاده آغاز و مطالب در هشت جلد (یک جلد مقدمه و هفت جلد مباحث کتاب)، تنظیم شده است. مباحث کتاب ابن خلدون شامل یک مقدمه و سه کتاب است.
گزارش محتوا
در مقدمه مصحح، توضیحات مختصری پیرامون کتاب و مؤلف آن، ارائه گردیده است.[۴].
مقدمه کتاب، درباره فضیلت دانش تاریخ، بررسی روشهای تاریخنگاری، اشاره به اشتباهها و خطاهای مورخان است.
کتاب اول، درباره اجتماع و تمدن و معرفی عوارض ذاتی (خواص و قوانین) آن است؛ مانند: کشورداری، پادشاهی، کسب، معاش، هنرها، دانشها، بیان موجبات و علل هریک.
در کل میتوان چنین گفت که شهرت و اعتبار علمی ابن خلدون، مرهون مقدمه و کتاب اول او است. بهخاطر نظریههای ابتکاری او در مقدمه، در زمینه تاریخنگاری و فتح باب تحلیل عقلی در تاریخ، بنیانگذار تاریخ علمی و در پرتو نوآوریهایی که در زمینه جامعهشناسی و تحولات اجتماعی در کتاب اول دارد، نخستین جامعهشناس شناخته شده است.
کتاب دوم، در اخبار عرب، قبیلهها و دولتهای آن از آغاز آفرینش تا روزگار مؤلف است که در آن اشاره شده است به برخی از ملتها و دولتهای آنان از آغاز آفرینش تا روزگار مؤلف و نیز در آن اشاره شده است به برخی از ملتها و دولتهای مشهور که با ایشان همزمان بودهاند؛ مانند: نبطیان، سریانیان، ایرانیان، بنیاسرائیل، قبطیان، یونانیان، رومیان، ترکان، فرنگان. کتاب سوم، در اخبار بربر و موالی ایشان چون زناته و بیان آغاز حال و طوایف ایشان و کشورها و دولتهایی که بهویژه در دیار مغرب تشکیل دادهاند[۵].
مهمترین و باارزشترین مباحث کتاب، قسمهایی است که متعلق به تاریخ بلاد مغرب است؛ زیرا اطلاعاتی که در این قسمت کتاب آمده، جنبه ابتکاری دارد و ابن خلدون آنها را از کتب دیگر نقل نکرده، بلکه خود آنها را گرد آورده است؛ یعنی مطالب مزبور، عبارت از اطلاعات و تجربیاتی است که وی در ضمن رفتوآمد با قبایل و اقامت در شهرهای گوناگون مغرب به دست آورده، یا شرح وقایعی است که خود در آنها دخالت داشته است و به همین سبب دو مجلد از کتاب، مأخذ اساسی تاریخ بلاد مذکور از آغاز فتح اسلام تا قرون اخیر بشمار میرود و مورخان و خاورشناسانی که در تاریخ مغرب به تحقیق پرداختهاند، میگویند: بدون کتاب «العبر» هرگز اطلاع صحیحی از تاریخ بلاد مغرب و ملتها و طوایف آن در خلال اعصار مزبور به دست نمیآید. ازاینرو میبینیم این قسمت از تاریخ ابن خلدون به بیشتر زبانهای اروپایی بهطور کامل ترجمه شده است؛ چنانکه این قسمت تاریخ وی به زبان فرانسه ترجمه شده است. ولی قسمتی از کتاب که مربوط به تاریخ مشرق است، مقتبس از تألیفات دیگران است و از لحاظ مطالب با کتب معروف تاریخ این نواحی که دیگران تألیف کردهاند، چندان اختلافی ندارد[۶].
مؤید این معنا این است که نویسنده، قسمتهای قابل توجهی از تاریخ عرب را از تاریخ طبری تلخیص کرده است؛ چنانکه خود در پایان جنگ جمل میگوید: «این بود واقعه جمل، آنسان که ما از کتاب ابوجعفر طبری خلاصه کردیم» و در پایان فصل خلافت اسلامی (شامل حوادثی حدود سی سال؛ یعنی از آغاز خلافت ابوبکر تا برقراری پیمان صلح میان امام حسن(ع) و معاویه) که میگوید: «سخن ما، در خلافت اسلامی و حوادثی که در آن اتفاق افتاده بود، چون ردّه و فتوحات و جنگها، تا به اتفاق و اتحاد انجامید، به پایان آمد و ما آن را از کتاب محمد بن جریر طبری خلاصه کردهایم...»[۷].
انتقادات به ابن خلدون
از جمله انتقادهایی که بر ابن خلدون وارد کردهاند، این است که وی معیارهای تاریخنگاری را که در مقدمه مطرح کرده، خود در مباحث تاریخی رعایت نکرده و نتوانسته از بیدقتیهای مورخان دیگر که بهخاطر آن به آنها تاخته، مصون بماند و ازاینرو عملاً طرح او در اینباره، در حد اصول نظری در مقدمه باقی مانده است؛ یعنی در واقع، تاریخ او امتیازی بر دیگر تواریخ ندارد[۸].
به انتقادهای وارد بر کتاب، سه گونه پاسخ داده شده است:
اگر ابن خلدون در کتاب «العبر» نتوانسته حاصل آرای انتقادی خویش را به کار برد، ازآنرو است که شاید هیچکس نمیتواند یک دوره تاریخ انسانی را بهتنهایی از روی اصول و مبادی این مقدمه بنویسد. به تعبیر دیگر، تاریخنگاری به شیوه علمی و بازجست از علل وقایع، چیزی به آن آسانی نیست که در زمان ابن خلدون با آن مقدورات، امکان تحقق یافتنش باشد و از او نیز چنان انتظاری را نباید داشت[۹].
ابن خلدون، تاریخ خود را برحسب سنوات، چنانکه مورخان پیش از او و معاصران او میکردند، مرتب نکرده است. او وقایع مربوط به یک سلسله را که مورخان دیگر برحسب سنوات در جاهای گوناگون میآوردند، همه را در یک جا آورده است؛ بهطور مثال، آنجا که از صفاریان حکایت میکند، از وقایعی که به آن سلسله ارتباط ندارد و در دیگر جایها اتفاق افتاده، سخن نمیگوید[۱۰].
از مزایای کار ابن خلدون در این کتاب، پیراستن آن از خرافات و افسانهها و نیز خودداری از ذکر ارقام و اعدادی است که با عقل راست نمیآیند. او در آغاز مقدمه تحت عنوان اشتباههای مورخان، به چند مورد از اینگونه امور اشاره میکند. اگر ابن خلدون در نگارش تاریخ خود همین چند نکته را رعایت کرده باشد، کتاب او از دیگر کتب تاریخ ممتاز خواهد بود[۱۱].
وضعیت کتاب
فهرست مطالب هر جلد، در انتهای همان جلد آمده و جلد هشتم، به فهرست اعلام مذکور در کل مجموعه، اختصاص یافته است.
در پاورقیها، علاوه بر ذکر اختلاف نسخ، به تصحیح برخی اغلاط و توضیح بعضی از کلمات و عبارات متن، پرداخته شده است.
اخبار الطوال، از نخستین آثارى است که در تاریخ عمومى اسلام و ایران نگاشته شده است. مؤلف تحت عناوین و سرفصلهاى تاریخى به تبیین حوادث پرداخته، و بدون ذکر سلسله اسناد در نقل حوادث، سعى در بدست دادن متنى یکدست و برگزیده از اخبار تاریخى کرده است. دینورى از نقل حوادث بگونه تقطیع شده پرهیز کرده و چون به موضوعى تاریخى مىپردازد، آن را دنبال کرده و به پایان مى رساند بدین ترتیب اثر او بر پایه شیوه موضوعى نگارش یافت، نه بر اساس سالشمار. دینورى از منابع خویش یاد نکرده و تنها در مواردى از برخى از راویان مانند هیثم بن عدى سخن گفته است. اخبار الطوال با شرح زندگى فرزندان آدم (ع) آغاز و با مرگ معتصم (سال 227) پایان مى یابد.
تاریخ الیعقوبى
مهمترین کتاب یعقوبى، کتاب تاریخ اوست که نام مشخصى جز تاریخ الیعقوبى براى آن یاد نشده است. تاریخ یعقوبى، یک دوره تاریخ عمومى است که از هبوط آدم آغاز شده، پس از آن به ظهور اسلام رسیده و حوادث را تا سال 259 ادامه داده است. با توجه به تاریخ نگارش این اثر، باید دانست که تاریخ یعقوبى، یکی از قدیمىترین تاریخ عمومى است که در تمدن اسلامى نگاشته شده و به دست ما رسیده است. شیوه نگارش این کتاب، شیوهاى تاریخى است نه حدیثى. بدین معنا که یعقوبى مانند برخى از مورخان محدث، حوادث تاریخى را به صورت حدیث با ذکر سلسله سند نیاورده، بلکه به عنوان یک مورخ، پس از استفاده از مآخذ مختلف، کتاب خود را تألیف کرده است. کار او از این حیث شبیه کتاب اخبار الطوال دینورى ومروج الذهب مسعودى است نه مانند تاریخ طبرى.
تاریخ الأمم و الملوک(تاریخ طبری)
تاریخ الامم و الملوک مشهور به تاریخ طبرى، مهمترین تاریخنامه روایى و سالشمار اسلامى است. تاریخ طبرى دو بخش عمده دارد: بخش پیش از اسلام و بخش پس از اسلام.. طبرى در بخش اول به مباحث خلقت، پیامبران، امتهاى پیشین، تاریخ و پادشاهان ایران و روم پرداخته است، ترتیب ذکر حوادث در این بخش بر حسب ترتیب انبیاء و جایگاه تاریخى حوادث است. طبرى در این قسمت درباره تاریخ ایران اخبارى آورده است که در هیچ متن معتبر عربى دیگر دیده نمى شود. بخش دوم تاریخ طبرى که حوادث دوره اسلامى است، از سال اول هجرت به شیوه سالشمارانه آغاز و به وقایع سال 302 ختم شده است. روشى که طبرى در تدوین تاریخ بر مىگزیند، روش محدثین است
مروج الذهب و معادن الجوهر
مسعودى ابتدا کتابى با عنوان «اخبار الزمان و من اباده الحدثان» در 30 جلد نگاشت، سپس آن را مختصر کرد و «الکتاب الاوسط» نامید، اختصارى از این کتاب را نیز برگزید و «مروج الذهب» نامید. او بهترین و عالیترین مطالب دیگر کتابهایش را برگزید و در این کتاب آورد. از این رو کتاب را مروج الذهب (مرغزار طلا) نامید. مروج الذهب داراى دو بخش است. در بخش نخست تاریخ خلقت و انبیاء و ملل مختلف تا قبل از بعثت پیامبر (ص) بررسى شده است. بخش دوم کتاب با بعثت پیامبر آغاز و با ذکر حوادث تا سال 336 پایان مىیابد. مروج الذهب تاریخی است عمومى که علاوه بر تاریخ مسلمانان، به تاریخ جهان و احوال دیگر ملل نیز پرداخته است. روش مسعودى در تاریخنگارى، شیوه موضوعى است، هر چند او بین روش موضوعى و سالشمار جمع کرده و هنگام پرداختن به یک موضوع ترتیب زمانى را رعایت کرده است
صوت مرور فشرده دروس سطوح عالی حوزه علمیه قم برگزار شده در خرداد 1401 حوزه علمیه امام کاظم علیه السلام تحت اشراف آیت الله العظمی مکارم شیرازی مدظلّه بخش دروس آزاد سطوح عالی و خارج
صوت سخنرانی استاد حجت الاسلام و المسلمین حسین عبدی زیدعزه
صوت سخنرانی استاد حجت الاسلام والمسلمین محسن کریمی زیدعزه (مسئول طرح هدایت علمی تربیتی امام کاظم علیه السلام) و استاد حجت الاسلام و المسلمین خلیلی زید عزه
توسط مدرسه سطوح عالی و خارج حوزه علیمه امام کاظم علیه السلام
تحت اشراف مرجع عالیقدر حضرت آیت الله العظمی مکارم شیرازی مدظله العالی
11 مهرماه 1401
نشست علمی بایسته های ورود به درس خارج استاد : آیت الله علیدوست 13 مهرماه 1401
عنه صلى الله علیه و آله : ما عُبِدَ اللّه ُ تعالى بشیءٍ أفضَلَ مِن الفِقهِ فی الدِّینِ
پیامبر خدا صلى الله علیه و آله : خداوند به چیزى برتر از آگاهى دینى عبادت نشده است.[کنز العمّال : 28752.]
اصل کار برگزاری این نشست بسیار ارزشمند است. و از بانیان تشکر می نمایم. دانستن مسیر برای تازه وارد بسیار لازم است. استفاده از تجربه دیگران. در حوزه دو مرحله تحصیل: سطح و خارج . اشتراکاتی بین این دو هست با افتراقات و بایسته های خاص خودش. آسیب هایی نیز دارد مخصوص خودش. بایسته شناسی، آسیب شناسی و روش شناسی لازم است.
درس خارج چیست؟ هدف از آن چیست؟ ویژگیهای درس خارج چیست؟(چکار باید کرد؟ استاد چه باید بکند؟)
معرفی کتاب: صراط اندیشه و عمل تألیف استاد علیدوست. خلاصه ای از کتاب را عرض میکنم.
ما دو تا درس خارج داریم؛
خارج فقه و اصول متبادر و رایج
خارج غیر فقه و اصول که در سالیان اخیر زیاد و لوث هم شده است.(خارج مقتل خوانی و...) . نه مثل گذشته که کسی خارج تفسیر می گفت بسیار یمتعجب می شدند، امروز هم به صورت افراطی و رها شدگی.
نتیجه: ضرورت برخی ساحت های نیازمند به خارج؛ تفسیر، کلام، حدیث و...
هدف در درس خارج:
هدف کلی: برایند درس خارج (نتیجه و خروجی) که باید اجتهاد باشد. و اگر نشود یا قابلیت قابل مشکل داشته یا فاعلیت فاعل. منظور ما اجتهاد بالمعنی الخص نیست(فقه ، اصول، مرجعیت) بلکه بالمعنی الاعم: که مجتهد اصولی، فلسفی و فقهی و... که به این نوع اجتهاد نیاز داریم. یک متکلم، فیلسوف و...مجتهد که بتواند ادله را بکار گرفته و استنباط کند. اجتهاد ملکه و قوه کشف و مدیریت ادله است. آنکه نتواند پیدا کند یا مدیریت کند بخصوص در تناقض ها این نمی تواند مجتهد باشد.[1]
شاید کسی نخواهد مجتهد و مرجع باشد! اما میخواهد عالم باشد و این تعارضات را حل کند یا نه؟ بنابراین باید مجتهد بالمعنی الاعم باشد.
اهداف پیشینی : فرایند درس خارج(مسیر وصول)
برای اجتهاد مطرح شده یک فرایند دارد که باید دانست و مسیر آن را شناخت. به چهار نکته و مرحله اشاره میکنیم:
دانش افزایی: مطلب یادگرفتن. ( در هر درس و بحث خارج دانش را باید افزایش داد)[2]
آشنایی با تراث(قدرت پیدا کردن برای ارتباط با تراث)
یکی از مشکلات عمده ما عدم قدرت بر ارتباط با تراث می باشد. نمی شود کسی در رشته ای بخواهد عالم باشد و نتواند با متون و میراث و دانش گذشتگان ارتباط برقرار کند. (در تفسیر مجمع البیان و... در فقه ریاض المسائل و...) علت تأکید برخی بر متن ساده در درس دادن همین است. لذا باید دائم ارتباط داشته باشد و 5-6 کتاب در کنار درس خارج باید ببینید. تا متنها انسان را پرورش دهد.
مثال : مرحوم شیخ در مکاسب در ورود به یک بحث موج درست می کند. وپس از رفت و برگشت می گوید: لکن الانصاف!؟[4] مبنای شیخ در اصول و فقه یکی است. در اصول به عنوان یک سند با اجماع برخورد می کند و بر سرش میزند. در فقه به عنوان تراکم ظنون و جبر سند و تضعیف روایت استفاده می کند .
کسب مهارت و روش داشتن:
در انتخاب درس استاد خارج باید دید کدام استاد چنین ویژگی دارد. همچنین؛ اهل باز کردن پرونده باشد . اندیشیدن را یاد بدهد. . از فکر دیگران بهره مند کند . به شما مهارت بیاموزد.
حد آشنایی با علم اصول:
برخی آن را زائد می دانند و برخی آن را خیلی موسع می دانند.
به نظر ما: اجتهاد کشف ادله و مدیریت آن است که در علم اصول حاصل می شود: حجیت عقل، منبع واره هایی مثل عرف و ... . حتی برخی در اصول رایج هم نیست و باید تأمین کرد. آن هم با کار سنگین.
بحث بعدی: تعادل ادله است. تعادل و تراجیح و تعارض ادله و بحث اصول عملیه و... . لذا مسائل اصول مختلف است و باید در حد هر موضوع به آن اهمیت داد.
فراموش نکنیم:
اصول فقه ما اصول فهم است: مباحث الفاظ، تعادل و ترجیح. لذا بهتر بود : می گفتند اصول فهم، اصول استنباط، منطق استنباط. مثلاً در اصول موضوعه(حقوق) بای داشتن متن مدون باید اصول را دانست. مثلاً هزینه دادرسی با متخاصمین است! یعنی آیا اجرت قاضی هم با آنهاست که بسیار یفقها مخالفند!
بحث بعدی: تعدد کلاس! یک درس کم و دو درس زیاد . اول اصول بخوانیم بعد فقه!؟
تجربه بنده: همین روش خوب است. یک درس اصول و یک درس فقه خوب است.
ما تا آخر عمر و تا 70 سال قدرت و فرصت استنباط نداریم. برای درس خارج نهایتاً 30 – 35 سال فرصت داریم . و بعد استعداد و نگهداشتن آن و بکارگیری آن مهم است و به کار می آید.
بحث مباحثه بسیار مهم است.
الان بخاطر شرایط امکان تدریس برای همه فراهم نیست. و فقط پرخوری علمی و آموختن است و لذا با مباحثه باید جبران کرد.
حدیث نفس بعد از درس یا پیشفکر ؛
که در هر حال حدیث نفس نماییم که چه آموخته ایم! و اگر فردا قرار باشد طرح بحث کنم یا پاسخ دهم چه خواهم گفت. حدود 10 – 12 سال درس خارج خوب باید باشد.
تمحض:
ما یک اطلاعات داریم، یک تخصص داریم صاحب نظر بودن و یک تمحض و تمرکز.
یعنی متخصص در فقه متمرکز و ممحض در سیاسات، عبادات و ... باشد. استاد ممحض مقدم بر استاد متخصص غیر متمرکز است که هر سال یک موضوع را طرح و بحث میکند.
حد استفاده از رجال:
دو مبنا داریم؛ 1- برخی مثل شیخ انصاری که تجمیع ظنون دارد کمتر از رجال استفاده می کند. 2- برخی مثل آقای خویی که مبنایشان حجیت خبر ثقه است بیشتر استفاده می کنند. خیال شما راحت. باید اطلاعات رجالی را خوب کسب کرده و داشته باشید تا بعداً صاحب مبنا شوید.
پرسش و پاسخ:
برای سال اول کدام درس خارج بهتر است؟ دروس فقهی یا عقلی؟ اصولی؟
برخی از ابواب فقه روایت بیشتر دارد، برخی ابواب قواعد بیشتر دارد. طهارت، صلاة ادله بیشتر و معاملات و سیاسات . هر دو را باید دید. اما ترتیبی نمی بینم بین اینها . مهم استاد است تا موضوع. فکر اولتان روی استاد باشد. استاد پویا و پرونده باز کن که ذهن را تکان دهد و صاحب مبنا نماید. فرقی هم بین فقه و اصول نیست. اگر استاد قابلی است هر دو را بروید. سعی کنید یک استاد قابل و محوری داشته باشید و پای درس آقایان دیگر هم بروید. و از آنها هم بصورت دوره ای بهره ببرید.
پیش نیاز و حداقل مورد نیاز ورود به درس خارج از علوم عقلی و ...
ادبیات(بحث ادبی و استفاده از قرآن و ...)، لغت(فلسفه لغت) و نحوه استفاده از آن. اصول به مقدار چندسال(الوسیط، اصول و...) . همانطور که اگر پایه ضعیف باشد بالا را نمی فهمیم. اگر بالا را خوب بفهمیم پایین هم برایش حل میشود و خوب جا می افتد. علوم عقلی(فلسفه): اگر فلسفه نخوانید ممکن است اصولتان نلنگد، ولی تا حدی اطلاع از مباحث عقلی لازم است و کمک می کند به اصول و...
کم کاری در سطح را چگونه جبران کنیم؟ در جبران کم کاری، برخی در خارج متوقف میشوند و برکمیگردند به جبران سطح که درست نیست. برای جبران در دوره خارج سعی کنید تدریس، یا دوره کردن را داشته باشید. در حدی که محتوا را در اختیار داشته باشید. مغنی: مفردات، اعراب. فلسفه مضاف که در دنیا جا افتاده است و در حوزه ضعیف است باید توجه شود. مانند فلسفه فقه، فلسفه لغت، فلسفه اصول فقه، تاریخ، منزلت، مبانی، سیر تاریخی اصول فقه.
در فلسفه فقه کتابهای خوبی نوشته شده است. از فکر دیگران استفاده کنید. مقالات، کتب، کنفرانس های خوبی بوده که باید استفاده کرد.
میزان و کیفیت رجوع به منابع؟
بستگی به وقت و حوصله و احساس نیاز . پرخوری نباید کرد. در هر درس باید چند کتاب را غیر از ارائه استاد دید. استاد متتبع با استادی که نظر خود را می گوید فرق دارد. خیرالامور اوسطها. چند کتاب را با عنایت انتخاب کنید: جواهر، حدائق، مفتاح الکرامه برای اقوال، از قدما ، از متأخرین. افراد خاص.
درس خارج نجفی یا قمی؟
فرق قم و نجف چیست؟ الان اینها به هم ریخته. دوبار علمای نجف به قم و قم به نجف منتقل شدند. و سبکها تا حدی انتقال یافت. مهم نیست. مهم استاد است. اگر استادی است که ریاضی است و کمتر از عرف استفاده می کند یا موضوعات روز را کمتر توجه دارد بروید . یا فقه قم است و فقه آیت الله بروجردی بروید. استاد محوری خوب داشته باشید.
موضوعات جدید و بروز در سال اول خارج؟
گاهی موضوعاتی است که بحث دارد. در فقه سیاسی جایگاه رأی مردم، اختیارات دولت، مسئولیت دولت، مسئولیت مدنی، زمان و.... چه اشکالی دارد. بشرط استاد خوبی که بتواند از کار درآورد. ادبیات ندارد . اگر استاد مولد ادبیات است خوب است. برخی موضوعات جدید را من نمی فهمم. جای گفتگو دارد. فقه آسانسور، جدول، خیابان و ... . روایت نداریم یا اگر امام فرموده اند به عنوان مبین شریعت فرموده اند. فقه سینما قشنگ است. فقه رسانه یا سینما باید آنچه مربوط به سینما و رسانه است مطرح شود . دروغ در سینما و رسانه و ... چگونه است.
نکته دیگر: خیلی از این دروس باید به کمک کارشناس باشد. فقه بورس را برگزار کردیم. سه کارشناس داشتیم . یکی از بورس و معرفی شرکت های بورسی و ... . آقای موسویان بحث را بومی حوزوی و مشابه سازی می کرد. بنده هم مسائل فقهی را طرح میکردم.
مرگ مغزی را اگر متخصص معنی و معرفی کند یا غیر متخصص . متأسفانه برخی صاحبان دغدغه وارد شده اند و اشکال در تعریف دارند. و بهره از متخصص نمی برند. در دانشگاه برخی از کتب برخی آقایان را می آورند و می خندند.
برخی مباحث در خارج فقه در اصول کمتر یافت می شود چه باید کرد؟ علم اصول دفتر اولش نوشته شده است. دفتر دوم و سوم مانده است. علم اصول از نظر بحث و گفتگو زائده هم دارد. ولی از لحاظ مسئله کمبود دارد. در فقه هست ولی در اصول موطن ندارد. در فقه از عرف می گوییم ولی در اصول جایی ندارد. بحث عقل و... . شما نگران نباشید و فعلاً همین کتب را ببینید؛ بحث گستره شریعت، مقاصدالشریعه، فقه القرآن و ... . در نتیجه باید کار شود.
استظهار از متن را چگونه باید پیگیری کرد؟ استظهار یک مهارت و فن است. شما همینها را بخوانید و استاد خوب هم ببینید ، خود استظهار می آید. بحث هرمنوتیک غیر فلسفی خیلی به اصول ما نزدیک است. کتب هم زیاد داریم.
چند سال درس خارج لازم است. بالمعنی الاعم و الاخص!؟ ده دوازده سال طبیعی خوب است. کمترش توهم است. و اینکه چگونه و در نزد کدام استاد و با چه استعدادی هم مهم است.
کیفیت حضور : هر دو با وضو، دوزانو، احترام استاد بایید باشد. اجتهاد بالمعنی الاعم 5-6 سال لازم است که بعدش در مسیر رشته تخصصی تفسیر، حدیث و ... استفاده می نماید. . بالمعنی الاخص در مسیر فقه و اصول است که 10 – 12 سال لازم است. دوره تمحض هم مخصوص بالمعنی الاخص است که باید ممحض شود.
نکته پایانی:
باید با منبع علم ارتباط برقرار کرد و اتصال داشت. ما سربازیم و فرمانده داریم. اگر آن ارتباط نباشد معنی ندارد. چقدر ارتباط داریم. ما یک لامپ هستیم که باید مرتبط با منبع برق باشیم. این نور الهی بر حجت می تابد و از طریق حجت بر عالم و از طریق عالم به مردم. «وجعلنا بینهم و بین قری الناس...و جعلنا بینهم و بین القری اللتی بارکنا و قریً ظاهره...» [5]. همیشه حجت در مقابلمان باشد.
کاری که می توانیم انجام دهیم دو رکعت هدیه به حضرت . الصلاة خیر موضوعٍ من شاء استقر .... ان شاءالله سرباز حضرت باشیم.
[1]. در جوانی دنبال این مطلب که محبت اهلبیت کذا و کذا... یا روایت : ان محبتنا لا تدرک الا بالعمل؟! این تعارض؛ بعدا ز دیدن ده ها روایت و آِه ؛ ما ده گروه دلیل داریم. یا بحث خلقت انسان که در دهه50، داروینیسم، ترافورمیسم، تکامل و ... بحث روز بود. دلالتهای مختلف در قرآن وجود دارد. باید مجتهد بود تا تعارضات را حل کرد.
[2]. نقل به معنی و ... در روایات یا دبین علما رایج بوده یا نه.
[3]. دوکتاب روش شناسی اجتهاد – (رصد مکاتب اجتهادی معاصر) 2- روش شناسی یا کسب مهارت . (نظریه اطمینان)
[4]یکی از اساتید : شیخ اسناد اربعه را کرده 5 تا و انصاف را اضافه کرده است.
ما الان در زمانهای به سر میبریم که بیش از هر زمان دیگری به بررسی تاریخ اسلام نیاز داریم، چون ما امروزه بیش از گذشته به درک عمیق دین نیازمند هستیم و اگر انسان بخواهد آگاهیها و فهم خودش از دین را افزایش دهد، مطالعۀ تاریخ برایش حتی مقدم بر قرآن و عقاید خواهد بود. میتوان گفت مطالعۀ تاریخ اسلام نسبت به بسیاری از گزارههای اعتقادی، اخلاقی یا احکامی در روح انسان مؤثرتر است.
مطالبی از تاریخ اسلام که در دسترس همگان قرار گرفته و مشهور است، لزوماً کلیدیترین مطالب تاریخ اسلام نیست و بهویژه لزوماً متناسب با نیاز امروز جامعۀ ما نیست. جامعۀ ما خیلی پیشرفت کرده است و در این شرایط جدید باید بیش از پیش به زوایای غریب تاریخ اسلام مراجعه کنیم. اکتفا کردن به مطالب مشهور تاریخی، گاهی از اوقات ما را در برداشت نهایی تاریخ به اشتباه میاندازد. طبیعتاً برداشت ناصواب از تاریخ اسلام موجب برداشت ناصحیح از اسلام نیز خواهد شد.
در این سلسله جلسات از زوایای خاصی به تحلیل و بررسی رخدادهای تاریخ صدر اسلام پرداخته شده است. در ابتدا به مبالغهای که در سیاهنمایی وضعیت فرهنگی و اجتماعی دوران جاهلیت صورت گرفته، اشاره میشود و آثار سوء مبالغه دربارۀ وضعیت خراب دوران جاهلیت بیان میشود. سپس برخی از خوبیهای جامعۀ عرب قبل از اسلام مانند پایبندی به عهد و پیمان، قواعد ازدواج، فرهنگ احترام به خوبان و نیکان جامعه و ادبیات قوی آنها، بیان میشود.
بعد از مقدمۀ فوق، علل و ریشههای اصلی مخالفت و دشمنی با پیامبر اکرم(ص) مورد بحث قرار میگیرد و «حسادت» نسبت به مقام معنوی پیامبر اکرم(ص) به عنوان اولین علت دشمنی با پیامبر(ص) و مؤمنین مطرح میشود و نمونههایی مانند حسادت ابوجهل نسبت به پیامبر(ص) و حسادت معاویه به امیرالمؤمنین(ع) مطرح میشود. در ادامۀ بحث، استهزاء به عنوان اولین عملیات دشمنی و اولین تیر دشمنان در نبرد با انبیاء و مؤمنین معرفی میشود که اگر کسی قدرت مقابله با استهزاء و مسخره شدن توسط دشمنان را نداشته باشد، همان ابتدای نبرد زمینگیر خواهد شد.
دومین عامل مخالفت و دشمنی با پیامبر(ص) و سایر انبیاء الهی نیز درخواست ایشان به تسلیم شدن و سلب اختیار شدن در مقابل امر پرودگار و تبعیت از انبیاء بوده است. چون «لزوم پذیرش بندگی خدا» محور دعوت انبیاء و «اعْبُدُوا اللَّهَ»؛ شعار مشترک همۀ انبیاء بوده و از آنجایی که «اعْبُدُوا اللَّه» یعنی «اختیار خود را به خدا و نمایندۀ خدا بدهید» خیلیها حاضر نبودهاند اختیار خود را بدهند، لذا دشمنی بسیار جدّی و سرسختانهای در مقابل دعوت انبیاء شکل گرفته است. چون مردم بعد از پذیرش بندگی خدا باید اختیار خود را به نمایندۀ خدا (پیامبر) میدادند و اصل دعوا و درگیری از همینجا شروع میشود...