معروف است آیت الله ملا محمد اشرفی در سفری که برای فریضه حج داشتند، درسعی بین صفا و مروه به محضر مقدس امام زمان(عج) شرفیاب گردید ، بطوری که حضرت (عج) دست برشانه وی گذاشتند و فرمودند: ((شکرالله سعیک)).

 

  همچنین در((گنجینه دانشمندان))آمده است:

  ((یکی ازکرامات باهرات آن مرحوم، که درکتاب((التقوی))نگاشته ام وحاج آقا حسین فاطمی که تا آخر هم باقی برتقلید آن بزگوار بوده درکتابش((دررالاخیار)) نقل نموده، این است:

  ((شخص موثقی گوید: دربابل خدمت حاجی رسیده و وی را بالاترازآنچه شنیده بودم، یافتم. چندی ازمحضرش استفاده کرده و از آنجا عازم مشهد مقدس شدم، خدمتش معروض داشتم که امری باشد، بفرمایید درمشهد مقدس انجام دهم، فرمودند:

  ((نامه ای می نویسم به خدمت حضرت رضا(ع)بده و جواب آن را بیاور)).

  پس عریضه ای بمن دادند، به مشهد مقدس مشرف شدم و وارد حرم مطهرشده، عریضه را در ضریح  انداختم و مدتی که میخواستم بمانم، ماندم.

  چون عازم مراجعت شدم، شب آخربرای زیارت وداع مشرف شدم، هنگامی که مشغول دعا و زیارت بودم، دیدم حرم خلوت شد و بزرگواری ازضریح مطهر بیرون آمد و نزد من آمد وفرمود: ((سلام  مرا به حاجی اشرفی برسان وبگو:

  ((آیینه شو جمال پری طلعتان طلب  جاروب کن تو خانه سپس مهمان طلب))

  آنگاه به سمت ضریح مطهر برگشت و از نظرم غایب شد، دانستم جواب حجه الاسلام اشرفی را داده اند.

  سپس به بابل آمده و در منزل مرحوم حاجی آمدم تا جواب شفاهی حضرت علی(ع) را بدهم پیش ازآنکه حرفی بزنم، دیدم حاجی با حال عجیبی می گوید: ((آقای من ، به من سلام رساند وفرمود:

  ((آیینه شو جمال پری طلعتان طلب  جاروب کن تو خانه سپس مهمان طلب))

حالا یه سوال از خودم دارم در قبال این همه وقت و بیوقتها که فقط داد و بیداد میکنم و ذخیره خدا روی زمین رو صدا میزنم حرکتییم کردم یا فقط یه حرفی رو از سر عادت تو دهن میچرخونم. این دل من که صاحبخونه اصلیش خداست و بیرون کردم و هرکس و ناکسی رو توش راه دادم جایی برای وجود نازنینش گذاشتم. با این زبانی که نام هرکسی رو حرف هر چیزی رو باهاش میزنم میتونم نام حبیب خدارو باهاش ببرم چشم وکه دیگه نگو. یادم نمیره بزرگی میگفت جووناااااااااااااااااااااا قیامت جواب جوون حسین و چه جوری میدید . بزرگی دیگه میگفت اگه به اندازه این نصف لیوان آب آقا رو میخواستن یاد او مرد صابونی افتادم تا دم خیمه آقا میره اما از ترس از دس دادن صابونای رو  پشتبون بر میگرده یه حرفی دارم باهات عزیز زهرا سلام الله علیها به همین نام مقدس که خوندمت آقا من دیگه تحملش رو ندارم آقا جان تو خودت بهتر از من میدونی من نمیتونم خوب بشم یا همینجوری بخرم مثل شخصی که میاد میوه بخره فروشنده میگه درهمه -آقا مارم درهم بخر یا اکه میبینی وجود من مانع ظهورته همین الان عالم و از دستم راحت کن.

                                       بابی انت وامی و مالی و اهلی ونفسی و روحی لک الفدا یا بقیةالله