زندگی درخشان هدایتگران راه نجات ؛ انبیاء و اولیاء الهی ! سعی میکنم خوشه ای از خرمن گهربار برچیده در معرض نمایش علاقمندان به زندگی پاک و سالم قرار دهم . تا سبک زندگی ما همچون ستارگان درخشان آسمان انسانیت و بندگی الهی گردد. به لطف و عنایت الهی
صوت سخنرانی استاد حجت الاسلام و المسلمین حسین عبدی زیدعزه
صوت سخنرانی استاد حجت الاسلام والمسلمین محسن کریمی زیدعزه (مسئول طرح هدایت علمی تربیتی امام کاظم علیه السلام) و استاد حجت الاسلام و المسلمین خلیلی زید عزه
توسط مدرسه سطوح عالی و خارج حوزه علیمه امام کاظم علیه السلام
تحت اشراف مرجع عالیقدر حضرت آیت الله العظمی مکارم شیرازی مدظله العالی
11 مهرماه 1401
نشست علمی بایسته های ورود به درس خارج استاد : آیت الله علیدوست 13 مهرماه 1401
عنه صلى الله علیه و آله : ما عُبِدَ اللّه ُ تعالى بشیءٍ أفضَلَ مِن الفِقهِ فی الدِّینِ
پیامبر خدا صلى الله علیه و آله : خداوند به چیزى برتر از آگاهى دینى عبادت نشده است.[کنز العمّال : 28752.]
اصل کار برگزاری این نشست بسیار ارزشمند است. و از بانیان تشکر می نمایم. دانستن مسیر برای تازه وارد بسیار لازم است. استفاده از تجربه دیگران. در حوزه دو مرحله تحصیل: سطح و خارج . اشتراکاتی بین این دو هست با افتراقات و بایسته های خاص خودش. آسیب هایی نیز دارد مخصوص خودش. بایسته شناسی، آسیب شناسی و روش شناسی لازم است.
درس خارج چیست؟ هدف از آن چیست؟ ویژگیهای درس خارج چیست؟(چکار باید کرد؟ استاد چه باید بکند؟)
معرفی کتاب: صراط اندیشه و عمل تألیف استاد علیدوست. خلاصه ای از کتاب را عرض میکنم.
ما دو تا درس خارج داریم؛
خارج فقه و اصول متبادر و رایج
خارج غیر فقه و اصول که در سالیان اخیر زیاد و لوث هم شده است.(خارج مقتل خوانی و...) . نه مثل گذشته که کسی خارج تفسیر می گفت بسیار یمتعجب می شدند، امروز هم به صورت افراطی و رها شدگی.
نتیجه: ضرورت برخی ساحت های نیازمند به خارج؛ تفسیر، کلام، حدیث و...
هدف در درس خارج:
هدف کلی: برایند درس خارج (نتیجه و خروجی) که باید اجتهاد باشد. و اگر نشود یا قابلیت قابل مشکل داشته یا فاعلیت فاعل. منظور ما اجتهاد بالمعنی الخص نیست(فقه ، اصول، مرجعیت) بلکه بالمعنی الاعم: که مجتهد اصولی، فلسفی و فقهی و... که به این نوع اجتهاد نیاز داریم. یک متکلم، فیلسوف و...مجتهد که بتواند ادله را بکار گرفته و استنباط کند. اجتهاد ملکه و قوه کشف و مدیریت ادله است. آنکه نتواند پیدا کند یا مدیریت کند بخصوص در تناقض ها این نمی تواند مجتهد باشد.[1]
شاید کسی نخواهد مجتهد و مرجع باشد! اما میخواهد عالم باشد و این تعارضات را حل کند یا نه؟ بنابراین باید مجتهد بالمعنی الاعم باشد.
اهداف پیشینی : فرایند درس خارج(مسیر وصول)
برای اجتهاد مطرح شده یک فرایند دارد که باید دانست و مسیر آن را شناخت. به چهار نکته و مرحله اشاره میکنیم:
دانش افزایی: مطلب یادگرفتن. ( در هر درس و بحث خارج دانش را باید افزایش داد)[2]
آشنایی با تراث(قدرت پیدا کردن برای ارتباط با تراث)
یکی از مشکلات عمده ما عدم قدرت بر ارتباط با تراث می باشد. نمی شود کسی در رشته ای بخواهد عالم باشد و نتواند با متون و میراث و دانش گذشتگان ارتباط برقرار کند. (در تفسیر مجمع البیان و... در فقه ریاض المسائل و...) علت تأکید برخی بر متن ساده در درس دادن همین است. لذا باید دائم ارتباط داشته باشد و 5-6 کتاب در کنار درس خارج باید ببینید. تا متنها انسان را پرورش دهد.
مثال : مرحوم شیخ در مکاسب در ورود به یک بحث موج درست می کند. وپس از رفت و برگشت می گوید: لکن الانصاف!؟[4] مبنای شیخ در اصول و فقه یکی است. در اصول به عنوان یک سند با اجماع برخورد می کند و بر سرش میزند. در فقه به عنوان تراکم ظنون و جبر سند و تضعیف روایت استفاده می کند .
کسب مهارت و روش داشتن:
در انتخاب درس استاد خارج باید دید کدام استاد چنین ویژگی دارد. همچنین؛ اهل باز کردن پرونده باشد . اندیشیدن را یاد بدهد. . از فکر دیگران بهره مند کند . به شما مهارت بیاموزد.
حد آشنایی با علم اصول:
برخی آن را زائد می دانند و برخی آن را خیلی موسع می دانند.
به نظر ما: اجتهاد کشف ادله و مدیریت آن است که در علم اصول حاصل می شود: حجیت عقل، منبع واره هایی مثل عرف و ... . حتی برخی در اصول رایج هم نیست و باید تأمین کرد. آن هم با کار سنگین.
بحث بعدی: تعادل ادله است. تعادل و تراجیح و تعارض ادله و بحث اصول عملیه و... . لذا مسائل اصول مختلف است و باید در حد هر موضوع به آن اهمیت داد.
فراموش نکنیم:
اصول فقه ما اصول فهم است: مباحث الفاظ، تعادل و ترجیح. لذا بهتر بود : می گفتند اصول فهم، اصول استنباط، منطق استنباط. مثلاً در اصول موضوعه(حقوق) بای داشتن متن مدون باید اصول را دانست. مثلاً هزینه دادرسی با متخاصمین است! یعنی آیا اجرت قاضی هم با آنهاست که بسیار یفقها مخالفند!
بحث بعدی: تعدد کلاس! یک درس کم و دو درس زیاد . اول اصول بخوانیم بعد فقه!؟
تجربه بنده: همین روش خوب است. یک درس اصول و یک درس فقه خوب است.
ما تا آخر عمر و تا 70 سال قدرت و فرصت استنباط نداریم. برای درس خارج نهایتاً 30 – 35 سال فرصت داریم . و بعد استعداد و نگهداشتن آن و بکارگیری آن مهم است و به کار می آید.
بحث مباحثه بسیار مهم است.
الان بخاطر شرایط امکان تدریس برای همه فراهم نیست. و فقط پرخوری علمی و آموختن است و لذا با مباحثه باید جبران کرد.
حدیث نفس بعد از درس یا پیشفکر ؛
که در هر حال حدیث نفس نماییم که چه آموخته ایم! و اگر فردا قرار باشد طرح بحث کنم یا پاسخ دهم چه خواهم گفت. حدود 10 – 12 سال درس خارج خوب باید باشد.
تمحض:
ما یک اطلاعات داریم، یک تخصص داریم صاحب نظر بودن و یک تمحض و تمرکز.
یعنی متخصص در فقه متمرکز و ممحض در سیاسات، عبادات و ... باشد. استاد ممحض مقدم بر استاد متخصص غیر متمرکز است که هر سال یک موضوع را طرح و بحث میکند.
حد استفاده از رجال:
دو مبنا داریم؛ 1- برخی مثل شیخ انصاری که تجمیع ظنون دارد کمتر از رجال استفاده می کند. 2- برخی مثل آقای خویی که مبنایشان حجیت خبر ثقه است بیشتر استفاده می کنند. خیال شما راحت. باید اطلاعات رجالی را خوب کسب کرده و داشته باشید تا بعداً صاحب مبنا شوید.
پرسش و پاسخ:
برای سال اول کدام درس خارج بهتر است؟ دروس فقهی یا عقلی؟ اصولی؟
برخی از ابواب فقه روایت بیشتر دارد، برخی ابواب قواعد بیشتر دارد. طهارت، صلاة ادله بیشتر و معاملات و سیاسات . هر دو را باید دید. اما ترتیبی نمی بینم بین اینها . مهم استاد است تا موضوع. فکر اولتان روی استاد باشد. استاد پویا و پرونده باز کن که ذهن را تکان دهد و صاحب مبنا نماید. فرقی هم بین فقه و اصول نیست. اگر استاد قابلی است هر دو را بروید. سعی کنید یک استاد قابل و محوری داشته باشید و پای درس آقایان دیگر هم بروید. و از آنها هم بصورت دوره ای بهره ببرید.
پیش نیاز و حداقل مورد نیاز ورود به درس خارج از علوم عقلی و ...
ادبیات(بحث ادبی و استفاده از قرآن و ...)، لغت(فلسفه لغت) و نحوه استفاده از آن. اصول به مقدار چندسال(الوسیط، اصول و...) . همانطور که اگر پایه ضعیف باشد بالا را نمی فهمیم. اگر بالا را خوب بفهمیم پایین هم برایش حل میشود و خوب جا می افتد. علوم عقلی(فلسفه): اگر فلسفه نخوانید ممکن است اصولتان نلنگد، ولی تا حدی اطلاع از مباحث عقلی لازم است و کمک می کند به اصول و...
کم کاری در سطح را چگونه جبران کنیم؟ در جبران کم کاری، برخی در خارج متوقف میشوند و برکمیگردند به جبران سطح که درست نیست. برای جبران در دوره خارج سعی کنید تدریس، یا دوره کردن را داشته باشید. در حدی که محتوا را در اختیار داشته باشید. مغنی: مفردات، اعراب. فلسفه مضاف که در دنیا جا افتاده است و در حوزه ضعیف است باید توجه شود. مانند فلسفه فقه، فلسفه لغت، فلسفه اصول فقه، تاریخ، منزلت، مبانی، سیر تاریخی اصول فقه.
در فلسفه فقه کتابهای خوبی نوشته شده است. از فکر دیگران استفاده کنید. مقالات، کتب، کنفرانس های خوبی بوده که باید استفاده کرد.
میزان و کیفیت رجوع به منابع؟
بستگی به وقت و حوصله و احساس نیاز . پرخوری نباید کرد. در هر درس باید چند کتاب را غیر از ارائه استاد دید. استاد متتبع با استادی که نظر خود را می گوید فرق دارد. خیرالامور اوسطها. چند کتاب را با عنایت انتخاب کنید: جواهر، حدائق، مفتاح الکرامه برای اقوال، از قدما ، از متأخرین. افراد خاص.
درس خارج نجفی یا قمی؟
فرق قم و نجف چیست؟ الان اینها به هم ریخته. دوبار علمای نجف به قم و قم به نجف منتقل شدند. و سبکها تا حدی انتقال یافت. مهم نیست. مهم استاد است. اگر استادی است که ریاضی است و کمتر از عرف استفاده می کند یا موضوعات روز را کمتر توجه دارد بروید . یا فقه قم است و فقه آیت الله بروجردی بروید. استاد محوری خوب داشته باشید.
موضوعات جدید و بروز در سال اول خارج؟
گاهی موضوعاتی است که بحث دارد. در فقه سیاسی جایگاه رأی مردم، اختیارات دولت، مسئولیت دولت، مسئولیت مدنی، زمان و.... چه اشکالی دارد. بشرط استاد خوبی که بتواند از کار درآورد. ادبیات ندارد . اگر استاد مولد ادبیات است خوب است. برخی موضوعات جدید را من نمی فهمم. جای گفتگو دارد. فقه آسانسور، جدول، خیابان و ... . روایت نداریم یا اگر امام فرموده اند به عنوان مبین شریعت فرموده اند. فقه سینما قشنگ است. فقه رسانه یا سینما باید آنچه مربوط به سینما و رسانه است مطرح شود . دروغ در سینما و رسانه و ... چگونه است.
نکته دیگر: خیلی از این دروس باید به کمک کارشناس باشد. فقه بورس را برگزار کردیم. سه کارشناس داشتیم . یکی از بورس و معرفی شرکت های بورسی و ... . آقای موسویان بحث را بومی حوزوی و مشابه سازی می کرد. بنده هم مسائل فقهی را طرح میکردم.
مرگ مغزی را اگر متخصص معنی و معرفی کند یا غیر متخصص . متأسفانه برخی صاحبان دغدغه وارد شده اند و اشکال در تعریف دارند. و بهره از متخصص نمی برند. در دانشگاه برخی از کتب برخی آقایان را می آورند و می خندند.
برخی مباحث در خارج فقه در اصول کمتر یافت می شود چه باید کرد؟ علم اصول دفتر اولش نوشته شده است. دفتر دوم و سوم مانده است. علم اصول از نظر بحث و گفتگو زائده هم دارد. ولی از لحاظ مسئله کمبود دارد. در فقه هست ولی در اصول موطن ندارد. در فقه از عرف می گوییم ولی در اصول جایی ندارد. بحث عقل و... . شما نگران نباشید و فعلاً همین کتب را ببینید؛ بحث گستره شریعت، مقاصدالشریعه، فقه القرآن و ... . در نتیجه باید کار شود.
استظهار از متن را چگونه باید پیگیری کرد؟ استظهار یک مهارت و فن است. شما همینها را بخوانید و استاد خوب هم ببینید ، خود استظهار می آید. بحث هرمنوتیک غیر فلسفی خیلی به اصول ما نزدیک است. کتب هم زیاد داریم.
چند سال درس خارج لازم است. بالمعنی الاعم و الاخص!؟ ده دوازده سال طبیعی خوب است. کمترش توهم است. و اینکه چگونه و در نزد کدام استاد و با چه استعدادی هم مهم است.
کیفیت حضور : هر دو با وضو، دوزانو، احترام استاد بایید باشد. اجتهاد بالمعنی الاعم 5-6 سال لازم است که بعدش در مسیر رشته تخصصی تفسیر، حدیث و ... استفاده می نماید. . بالمعنی الاخص در مسیر فقه و اصول است که 10 – 12 سال لازم است. دوره تمحض هم مخصوص بالمعنی الاخص است که باید ممحض شود.
نکته پایانی:
باید با منبع علم ارتباط برقرار کرد و اتصال داشت. ما سربازیم و فرمانده داریم. اگر آن ارتباط نباشد معنی ندارد. چقدر ارتباط داریم. ما یک لامپ هستیم که باید مرتبط با منبع برق باشیم. این نور الهی بر حجت می تابد و از طریق حجت بر عالم و از طریق عالم به مردم. «وجعلنا بینهم و بین قری الناس...و جعلنا بینهم و بین القری اللتی بارکنا و قریً ظاهره...» [5]. همیشه حجت در مقابلمان باشد.
کاری که می توانیم انجام دهیم دو رکعت هدیه به حضرت . الصلاة خیر موضوعٍ من شاء استقر .... ان شاءالله سرباز حضرت باشیم.
[1]. در جوانی دنبال این مطلب که محبت اهلبیت کذا و کذا... یا روایت : ان محبتنا لا تدرک الا بالعمل؟! این تعارض؛ بعدا ز دیدن ده ها روایت و آِه ؛ ما ده گروه دلیل داریم. یا بحث خلقت انسان که در دهه50، داروینیسم، ترافورمیسم، تکامل و ... بحث روز بود. دلالتهای مختلف در قرآن وجود دارد. باید مجتهد بود تا تعارضات را حل کرد.
[2]. نقل به معنی و ... در روایات یا دبین علما رایج بوده یا نه.
[3]. دوکتاب روش شناسی اجتهاد – (رصد مکاتب اجتهادی معاصر) 2- روش شناسی یا کسب مهارت . (نظریه اطمینان)
[4]یکی از اساتید : شیخ اسناد اربعه را کرده 5 تا و انصاف را اضافه کرده است.
ما الان در زمانهای به سر میبریم که بیش از هر زمان دیگری به بررسی تاریخ اسلام نیاز داریم، چون ما امروزه بیش از گذشته به درک عمیق دین نیازمند هستیم و اگر انسان بخواهد آگاهیها و فهم خودش از دین را افزایش دهد، مطالعۀ تاریخ برایش حتی مقدم بر قرآن و عقاید خواهد بود. میتوان گفت مطالعۀ تاریخ اسلام نسبت به بسیاری از گزارههای اعتقادی، اخلاقی یا احکامی در روح انسان مؤثرتر است.
مطالبی از تاریخ اسلام که در دسترس همگان قرار گرفته و مشهور است، لزوماً کلیدیترین مطالب تاریخ اسلام نیست و بهویژه لزوماً متناسب با نیاز امروز جامعۀ ما نیست. جامعۀ ما خیلی پیشرفت کرده است و در این شرایط جدید باید بیش از پیش به زوایای غریب تاریخ اسلام مراجعه کنیم. اکتفا کردن به مطالب مشهور تاریخی، گاهی از اوقات ما را در برداشت نهایی تاریخ به اشتباه میاندازد. طبیعتاً برداشت ناصواب از تاریخ اسلام موجب برداشت ناصحیح از اسلام نیز خواهد شد.
در این سلسله جلسات از زوایای خاصی به تحلیل و بررسی رخدادهای تاریخ صدر اسلام پرداخته شده است. در ابتدا به مبالغهای که در سیاهنمایی وضعیت فرهنگی و اجتماعی دوران جاهلیت صورت گرفته، اشاره میشود و آثار سوء مبالغه دربارۀ وضعیت خراب دوران جاهلیت بیان میشود. سپس برخی از خوبیهای جامعۀ عرب قبل از اسلام مانند پایبندی به عهد و پیمان، قواعد ازدواج، فرهنگ احترام به خوبان و نیکان جامعه و ادبیات قوی آنها، بیان میشود.
بعد از مقدمۀ فوق، علل و ریشههای اصلی مخالفت و دشمنی با پیامبر اکرم(ص) مورد بحث قرار میگیرد و «حسادت» نسبت به مقام معنوی پیامبر اکرم(ص) به عنوان اولین علت دشمنی با پیامبر(ص) و مؤمنین مطرح میشود و نمونههایی مانند حسادت ابوجهل نسبت به پیامبر(ص) و حسادت معاویه به امیرالمؤمنین(ع) مطرح میشود. در ادامۀ بحث، استهزاء به عنوان اولین عملیات دشمنی و اولین تیر دشمنان در نبرد با انبیاء و مؤمنین معرفی میشود که اگر کسی قدرت مقابله با استهزاء و مسخره شدن توسط دشمنان را نداشته باشد، همان ابتدای نبرد زمینگیر خواهد شد.
دومین عامل مخالفت و دشمنی با پیامبر(ص) و سایر انبیاء الهی نیز درخواست ایشان به تسلیم شدن و سلب اختیار شدن در مقابل امر پرودگار و تبعیت از انبیاء بوده است. چون «لزوم پذیرش بندگی خدا» محور دعوت انبیاء و «اعْبُدُوا اللَّهَ»؛ شعار مشترک همۀ انبیاء بوده و از آنجایی که «اعْبُدُوا اللَّه» یعنی «اختیار خود را به خدا و نمایندۀ خدا بدهید» خیلیها حاضر نبودهاند اختیار خود را بدهند، لذا دشمنی بسیار جدّی و سرسختانهای در مقابل دعوت انبیاء شکل گرفته است. چون مردم بعد از پذیرش بندگی خدا باید اختیار خود را به نمایندۀ خدا (پیامبر) میدادند و اصل دعوا و درگیری از همینجا شروع میشود...
* فرزند ارشد خانواده آن هم از خانواده ای همچون شهید سردار حاج قاسم سلیمانی، سبک و سیره شهید عزیز در مواجهه با همسر و فرزندان را چگونه توصیف می کند؟
بسم الله الرحمن الرحیم، درباره روابط حاکم و نحوه رفتار و برخورد پدرم با خانواده باید اینطور مطرح کنم که ایشان در عین اینکه به دلیل ماهیت شغلی که داشتند و در کسوت فرمانده نظامی در میدان، بسیار مقتدر و جدی اما در مقابل خانواده بسیار منعطف توأم با عقلانیت و اصول بودند در مسائل راهنما و مشاور دلسوز و راهنمایی قابل اعتماد بودند.
توجه ویژه شهید سلیمانی به کانون گرم خانواده و محبت به آنان
شهید سلیمانی بسیار نکته سنج و دقیق بودند با اینکه مشغله فراوانی داشتند چه به لحاظ فکری و چه از منظر کاری اما هرگز از رسیدگی و محبت کردن به اعضای خانواده غفلت نمیکردند و از کمترین و کوچکترین زمانهای ممکن برای بودن در کنار خانواده استفاده میکردند، برای جمع های خانوادگی برنامه ریزی میکردند تا بهترین استفاده برده شود و این دور هم جمع شدن سبب رشد اعضای خانواده باشد چه به لحاظ عاطفی و چه به لحاظ معنوی. به طور مثال هر زمان که آخر هفته ای، فرصت بودن در منزل را داشتند بخصوص روزهای جمعه برنامه روضه خانگی که شامل یک روضه مختصر و کمی توسل همراه با آگاهی از احکام شرعی برای جوانترهای جمع بود، از برنامه های اهل خانه در آخر هفته و زمان حضور ایشان بود.
پیش قدمی حاج قاسم در کمک به خانه داری همسر
در مشارکت برای انجام و کمک در امور منزل به مادرم پیش قدم بودند و اگر حضور داشتند برای همین دورهمی کوچک اهل منزل خودشان با عشق و علاقه آشپزی میکردند؛ پدر اگر چه پیوسته و عاشقانه به سمت شهادت می دوید اما از ثانیه ثانیه لحظات زندگی شریفش در جهت رشد شخصیت خود و اطرافیانش بهره میبرد، به تعبیری باید گفت حاج قاسم زندگی را زندگی میکرد و خوب هم زندگی میکرد.
بسیار به مطالعه و بیش از مطالعه به قرائت قرآن علاقه مند بود، چنانچه در منزل حضور داشتند حتما با رجوع معنی و تفسیر انجام میدادند و به سایر اهالی منزل هم توصیه میکردند.
* اصلا چه شد که حاج قاسم، حاج قاسم شد؟
در ارتباط با این سؤال شما اینکه چه شد که حاج قاسم حاج قاسم شد؛ به عنوان فرزند ارشد ایشان و کسی که حدود ۳۸ سال ایشان و سیر تعالی شان را از نزدیک دیده عرض می کنم دلایل متعددی در این به اصطلاح بنده «سیر پروانه شدن و از پیله دنیا در آمدن حاج قاسم» دخیل بود.
به طور قطع بودن در فضای معنوی جبهه ها و تنفس در میان بندگان پاک خدا و دوستان شهیدش به طور قطع در تشکیل شخصیت حاج قاسم موثر بود.
در قرائتهای خودم از دست نوشته های ایشان که درباره دوستان شهیدش به جا مانده متوجه شدم که ایشان در همه این سالها سعی بر آن داشته که از هر یک از این شهدای عزیز مهمترین و بارزترین خصایل اخلاقی را جدا کرده و در درون شخصیت خودشان پرورش بدهند؛ در واقع شخصیت حاج قاسم معجونی است از هر کدام از این شهدای والا مقام که در کنار او به شهادت رسیدند.
نکته دومی که به نظر بنده حاج قاسم را حاج قاسم کرد. بدون شک اخلاص او در انجام کارها بود. او هیچ کاری نمیکرد مگر اینکه رضای خداوند در آن وجود داشته باشد، تقوا پیشه میکرد و انسان متعالی بود این را از دست نوشته های ایشان در هنگام راز و نیاز با خالقش هم میتوان یافت.
شهید سلیمانی پیوسته به سمت رشد و تعالی نفس خود حرکت میکرد و اجازه نمیداد رنگ و لعاب دنیا او را از هدف اصلی اش که همانا رستگاری و پاکیزه پذیرفته شدن بود دور کند.
ایشان هرگز امروزش با دیروزش یکی نبود، از دیده شدن گریزان بود اما هرگز خودش را از چشم مردم پنهان نمیکرد برای کمک و در کنار مردم بودن. این وعده خداست که خداوند هر که را که بخواهد عزیز و هرکه را که بخواهد ذلیل میکند و وعده خدا درباره حاج قاسم این بود که عزیز باشد .
گفتوگو: ناصر مؤمنیان
انتهای پیام/
پدر در مشارکت برای انجام و کمک در امور منزل به مادرم پیش قدم بودند و اگر حضور داشتند برای همین دورهمی کوچک اهل منزل خودشان با عشق و علاقه آشپزی میکردند.
شهید سردار قاسم سلیمانی یکی از محبوبترین چهرههای انقلاب اسلامی و نماد مبارزه با نظام سلطه و ظلم جهانی شناخته میشود. این شهید والامقام هرگز فکری جز حرکت برای عزت اسلام و مظلومان جهان در سر نداشت و زندگی خود را صرف مبارزه با ظالمان کرد و همواره نگاهش به افق نگاه مقام معظم رهبری دوخته بود.
آنچه در ادامه میخوانید گفتوگوی خانم نرجس سلیمانی، فرزند شهید حاج قاسم سلیمانی با خبرنگار خبرگزاری حوزه است که به مناسبت سومین سالگرد شهادت شهید سردار حاج قاسم سلیمانی، به خاطرات و سبک و سیره سردار شهید پرداخته است.
📊 شمارش حداقل ۳۰ مدال🥇افتخار علامه #مصباح_یزدی در پیام کوتاه تسلیت #رهبرانقلاب😱‼️ الله اکبر...
🔰 بسم الله الرّحمن الرّحیم با تأسف و تأثر فراوان خبر درگذشت
#عالم_ربانی٬ 🥇 #فقیه و 🥇 #حکیم 🥇 #مجاهد، 🥇 #آیةالله 🥇 آقای حاج شیخ #محمدتقی_مصباح یزدی را دریافت کردم. این، #خسارتی برای #حوزهی علمیه و حوزهی #معارف_ اسلامی است. ایشان #متفکری_برجسته، 🥇 #مدیری_شایسته، 🥇 دارای #زبان_گویائی 🥇 در #اظهار_حق 🥇و #پای_بااستقامتی 🥇 در #صراط_مستقیم بودند. خدمات ایشان در #تولید 🥇 #اندیشهی_دینی🥇 و #نگارش 🥇 #کتب_راهگشا،🥇و در #تربیت 🥇 #شاگردان 🥇 #ممتاز 🥇 #اثرگذار،🥇و در #حضور 🥇 #انقلابی 🥇 در #همهی_میدانهائی که احساس نیاز به حضور ایشان میشد، حقاً و انصافاً #کمنظیر است. 🥇 #پارسائی و پرهیزگاری🥇 #خصلت_همیشگی🥇 ایشان از دوران جوانی تا آخر عمر بود و توفیق #سلوک در طریق معرفت توحیدی، 🥇 #پاداش بزرگ الهی به این مجاهد بلند مدت است.🥇 اینجانب که #خود_سوگوار این #برادر 🥇 #قدیمی 🥇 و #عزیز 🥇میباشم، به #خاندان_گرامی 🥇و #فرزندان_صالح 🥇و دیگر بازماندگان ایشان و نیز به شاگردان و ارادتمندان این معلّم بزرگ و به حوزهی علمیه تسلیت عرض میکنم و علّو درجات ایشان و مغفرت و رحمت الهی را برای ایشان مسألت مینمایم. #سیّدعلی_خامنهای ۱۳ دی ماه ۱۳۹۹
امام علی (علیه السلام): حق فرزند بر پدر، آن است که نام نیک بر او بگذارد و او را به نیکی تربیت کند و قرآن به او بیاموزد
کودکان امانت های خالق عالم در دست والدین اند. ذهن، فکر و اعتقاد و اخلاق آنان تشنه و گرسنه است! چه چیزی برایشان تدارک دیده ایم؟! آینده شان را با چه آموزه هایی ترسیم و تصویر می کنیم؟! موسیقی؟ مادیات؟ زبان؟ معارف؟ قرآن...؟
بسم الله الرحمن الرحیم اهمیت آموزش قرآن به کودکان و نوجوانان از سه حقی که فرزند به عهده پدر دارد یکی آنست که به او قرآن بیاموزد. یعنی یا خود تعلیم دهد یا برای فرزندش معلم قرآن بگیرد که در این رابطه اکثر مسلمین غافل بوده و پدران به این حق عمل نمی کنند. اما امام حسین ع که خود قرآن ناطق است برای تعلیم قرآن به فرزندش علی اکبرع ،معلم استخدام نمود.وقتی معلم سوره حمد را به علی اکبر تعلیم داد وعلی اکبر آن را برای پدرش تلاوت نمود سالار شهیدان آنقدر خوشحال شد که دستورر داد دهان معلم را پراز جواهر کردند ودهها دست لباس گرانقیمت به معلم داد.چند نفر از اصحاب اعتراض کردند که این جوایز و دستمزد درمقابل کار کوچک معلم زیاد است!امام فرمود این مادیات از بین می رود ولی کاری که معلم کرده معنوی است وباقی می ماند. در.(تفسیر منهج الصادقین ذیل آیه اول حمد) روایتی است که اگر معلمی به کودکی بسم الله الرحمن الرحیم یاد دهد خداوند آن کودک وآن معلم وپدرومادر کودک را از دوزخ نجات می دهد. لذا اسلام تاکید زیادی بر تعلیم قرآن به کودکان دارد و در حدیثی فرموده اند:علم در کودکی همانند نقش بر سنگ است و در بزرگی همچون نقش بر روی آب. احادیثی دراین مورد : 1. پیامبر خدا (صلی الله علیه وآله): کسی که پیش از بلوغ قرآن بخواند، به تحقیق، در کودکی به او حکمت داده شده است.[1] 2. پیامبر خدا (صلی الله علیه وآله): بهترین شما کسی است که قرآن را بیاموزد و بیاموزاند.[2] 3. پیامبر خدا (صلی الله علیه وآله): هیچ کس نیست که به فرزندش قرآن بیاموزد، مگر آنکه روز قیامت، بر سر پدر و مادرش تاج پادشاهی گذاشته میشود و دو لباس بر آنها پوشانده میشود که مردم، همانند آن را ندیدهاند.[3] 4. پیامبر خدا (صلی الله علیه وآله): سوره واقعه، سوره بینیازی است. آن را بخوانید و به فرزندانتان بیاموزید.[4] 5. پیامبر خدا (صلی الله علیه وآله): هرگاه کسی از شما خواست با پروردگارش سخن بگوید، باید قرآن بخواند.[5] 6. پیامبر خدا (صلی الله علیه وآله): هرکس که خداوند، حفظ کتابش را به او عطا کند و گمان کند که به کسی چیزی برتر از او داده شده است، بیگمان، بزرگترین نعمت را ناچیز شمرده است.[6]