توضیح آیت الله بهجت از نماز اول وقت و مقامات عالی مد نظر آیت الله قاضی ....
سؤال: اینکه حضرت آقای قاضی می فرمودند هرکس نماز اول وقت بخواند به مقام می رسد، آیا مرادشان نماز با حضور قلب است یا خیر؟
آیتالله بهجت: نه! اگر نماز با حضور قلب منظورشان بود، آنوقت سؤال میکردند چگونه باید خواند این نماز را، به چه سببی بخواند نمازکامل را! این که چیزی به دست نداد که! وقتی چیزی به دست میآید که مطلق نماز، مطلق نماز را کسی مقید باشد در اول وقت به نماز عالی میرسد؛ میرسد خودش، تکویناً شیئاً و شیئاً روز به روز میرود بالاتر.
سلمان فارسی، علامه سید جعفر مرتضی عاملی، ترجمه دکتر محمد سپهری
http://www.google.com/url?sa=t&rct=j&q=&esrc=s&source=web&cd=2&cad=rja&uact=8&ved=0CCUQFjAB&url=http%3A%2F%2Fwww.tebyan.net%2Fnewindex.aspx%3Fpid%3D102834%26BookID%3D106040%26PageIndex%3D1&ei=TdDUU7D8K-i-0QWxtYHgDQ&usg=AFQjCNFYzbZHSOL0bAM5gtz2kFIUeTmeyQ&bvm=bv.71778758,d.d2k
بسمه تعالى
کتابى که پیش روى شماست ترجمه کتاب (( سلمان الفارسى )) تاءلیف المحقق السید جعفر مرتضى العاملى است که این دفتر جهت آشنایى بیشتر هموطنان فارسى زبان با آن مرد خدا به ترجمه و نشر آن اقدام نمود.
امید است مورد قبول پروردگار متعال قرار بگیرد.
دفتر انتشارات اسلامى وابسته بجامعه مدرسین قم
فهرست؛
سلمان فارسی
مقدمه مترجم
مقدمه مؤ لف
باب اول : مقاطعى از زندگانى سلمان
فصل اول : معرفى سلمان محمدى در چند سطر
سرآغاز
هدف و روش ما در بررسى زندگانى سلمان
اطلاعات مقدماتى
از ویژگیهاى سلمان
مقام و منزلت سلمان
درگذشت سلمان
مستنصر بالله و ابن الاقساسى
خاتمه
فصل دوم : اسلام آوردن و آزاد شدن از بردگى
آنچه ما از این ماجرا مى فهمیم
زمان آزاد شدن سلمان
تاریخ آزاد شدن
قرارداد خرید سلمان
چند ایراد در مورد این قرارداد
پاسخ به این اشکالات
حدیث آزادى سلمان به نقلى دیگر
چند ایراد و خدشه در این روایت
روایتى که قابل قبولتر است
درخت خرمایى که عمر غرس کرد
نقش (( خلیسه )) در آزاد شدن سلمان
سخن ما
چه کسى سلمان را آزاد کرد؟
فصل سوم : آگاهى و مسؤ ولیت
سرآغاز
توان و تعادل در شخصیت انسان مسلم
زهد واقعى
نجات سبکباران
مقصود از (( صحابى )) از نظر سلمان
مسؤ ولیتها بزرگ
فصل چهارم : هم مخالفت با حکومت و هم مشارکت در آن
یک پرسش صریح
پاسخى روشن
باب دوم : سیاستها و پیامدها
فصل اول : رویاروى زورگویى
سرآغاز
تبعیض نژادى و نقش اراده انسان
پیامدهاى منفى آشکار
سلمان رویاروى تبعیض نژادى
چند جاى درنگ
اثبات عصمت براى سلمان در سخن یک حنبلى !
دوم : دفاع عمر از سلمان
خاندان بنى عدى در جاهلیت
منافات (( دفاع از سلمان )) با سیاستهاى عمر
سوم : من فرزند اسلام هستم
ازدواج و سیاست تبعیض نژادى
بر شما امامت نمى کنیم و زنهایتان را تزویج نمى نماییم
بد سخن گفتن سلمان یک افسانه است
کینه کور
فصل دوم : تبعیض نژادى رویدادها و مواضع
مقدمه اى لازم
امویان و سیاست تبعیض نژادى
انحراف از خط و مسیر اسلام
عذر تراشیدن ، کوشش بى حاصل
تنوع روش تبعیض گرایى
(( شعوبیه )) خواهان برابرى بودند
نمونه هایى از تبعیض نژادى در عصر اموى
در عصر عباسیان
قالبهاى متمدنانه فریبنده
فصل سوم : دو سیاست متضاد
خلیفه دوم و سیاست تبعیض نژادى
جنبه اول : برتر دانستن عرب
جنبه دوم : ستم به غیر عرب
مشروح سیاستهاى خلیفه
پایه نخست و بنیادین
نصوص دال بر نژاد گرایى یهودى
تحریک کردن یک یهودى مسلمان نما
فصل چهارم : تبعیض نژادى ،نتایج آثار
از جمله آثار و پیامدهاى سیاست عمرى
آثار سیاست عمر بر عرب
عظمت عمر بن خطاب در میان عرب
آثار این سیاست بر غیر عرب
آثار سیاست على و آل على (ع )
غیر عرب ، پیشتازان علم و فرهنگ
غیر عرب و امر معروف و نهى از منکر
ضمیمه
انکار حدیث (( مؤ اخات )) و جواب بدان
کلام آخر
====================
زندگی پر افتخار سلمان فارسی؛ خالد محمد خالد، ترجمه؛ مهدی پیشوایی
===================
معرفی مختصر کتاب:
در نوشتار حاضر سرگذشتنامه دو تن از صحابه حضرت محمد (ص) با نامهای "خالد بن سعید" و "سلمان فارسی" روایت شده
است. |
کتاب «سلمان فارسی، استاندار مدائن» نوشته احمد صادقی اردستانی از سوی
موسسه بوستان کتاب تجدید چاپ شد. اثر حاضر، شرح حال سلمان فارسی، نخستین
ایرانی سعادتمندی است که برای شناسایی خدای یکتا و فرار از دست ستم و
بیدادگری، بار سفر بست و پس از کاوشهای فراوان، سرانجام اسلام را پذیرفت و
در زمره صحابه بزرگ حضرت محمد(ص) درآمد.
به گزارش خبرگزاری کتاب ایران(ایبنا)، پاکی و صداقت و فداکاریهای خالصانه
سلمان فارسی سبب شد تا از نزدیکترین یاران پیامبر(ص) شود، بهطوری که
ایشان درباره او فرمود: «سلمان منا اهلالبیت». اثر حاضر، شرح حال این مرد
بزرگ را بر اساس منابع معتبر، به تفصیل بررسی کرده است.
در این کتاب از یک قهرمان برگزیده مسلمان سخن به میان آمده است، از سلمان
فارسی، از سلمان محمدی(ص)، یار ممتاز و عالیرتبه پیامبر(ص). نویسنده این
اثر، در آثار مختلف اسلامی به کاوش پرداخته و این کتاب محصول مطالعات
تاریخی اوست که اینک به صورت کارنامه خواندنی و درخشان از یک شخصیت بزرگ
مسلمان میشود.
خواندن این سرگذشت تاریخی برای ملت ایران، بیشتر از دیگران درخور مطالعه و
دقت است، چون در روزگاری که فضای وطن ما را اوهام و خرافات مجوسیت و
آتشپرستی فراگرفته و تاریک ساخته بود، اول کسی که سد رویاپرستی و
خیالپروری و تبعیضنژادی را در هم شکست و شجاعانه و آزادانه برای یافتن یک
مذهب واقعی و آرامشآفرین قدم استواری برداشت، سلمان فارسی ایرانی بود. از
این نظر لازم است درباره این شخصیت فوقالعاده که بیش از دو قرن زندگی کرد
و اکنون حدود 18 قرن از آغاز زندگی او میگذرد، عمیقتر مطالعه کنیم.
در کتابهای تاریخی درباره این که سلمان از کدام یک از شهرهای ایران بوده
است، غوغایی مییابیم که مورخان در میدان تاریخ به پا کردهاند! گروهی او
را اصفهانی دانسته، برخی وی را شیرازی خوانده و احیانا عدهای هم
نوشتهاند: قهرمان کتاب ما، از سرزمینهای اهواز، شوشتر، رامهرمز و بهبهان
برخاسته است و کسانی هم خواستهاند اصلا وجود چنین شخصی را در تاریخ اسلام
انکار کنند!
محمدبن عبدالبر، مورخ بزرگ اسلامی مینویسد: «سلمان اصالتا از رامهرمز
فارس، از قریهای که آنرا جی مینامیدند میباشد و بعضی هم او را اصفهانی
معرفی کردهاند». نویسنده کتاب «قاموسالرجال» در مورد اصالت سلمان اظهار
نظری نکرده، بلکه با تردید اینگونه نوشته است: «سلمان یا از شیراز یا اهل
رامهرمز یا شوشتر و یا قریه جی در اصفهان میباشد». بعضی هم گفتهاند: وی
اهل بهبهان بوده است.
براساس نظر نویسنده کتاب حاضر، آنچه قفل این مشکل را میگشاید و شعله این
جدال را خاموش میکند ،این است که بگوییم: پ«در و مادر سلمان از اصفهان
بودهاند و سپس به کازرون رفته و در آ نجا زندگی خویش را آغاز کرده است،
زیرا در متون تاریخی سخن از اصفهانی بودن سلمان زیاد آمده و آنگاه هم که
سلمان به حریم اسلام قدم میگذارد، وقتی رسول خدا(ص) به او دستور میدهد تا
سرگذشت خود را بیان کند، وی ضمن توضیحات زیادی میگوید: من مردی پارسی،
اهل اصفهان از قریهای که آن را جی مینامند میباشم». از طرف دیگر در
تاریخ میخوانیم که رسول خدا(ص) نامه دامنهداری برای برادر و بستگان سلمان
به کازرون مینویسد و اعلام میدارد که: مردم، خاندان سلمان را مورد تکریم
و احترام قرار دهند.
روی این حساب، سلمان هم اصفهانی بوده، چون در آنجا متولد شده و میزیسته، و
بعد هم چون برادر و بستگان او به کازرون رفتهاند و اعضای خانواده وی در
کازرون میزیستهاند، میتوان سلمان را هم اهل کازرون دانست. بنابراین
سلمان اصالتا اهل اصفهان بوده، بعد به کازرون هجرت کرده، برادر و خانواده
وی هم به آنجا مهاجرت نمودهاند و شاید هم او برای مدتی به شیراز و اهواز و
شوشتر و بهبهان و رامهرمز که در تاریخ آمده مهاجرت داشته، و شاید هم آن
روز به همه مناطق، شیراز اطلاق میشده است.»
آنچه مسلم است، سلمان، مسلمانی رشید و ممتاز و سرسلسله تمام یاران پیامبر اسلام(ص) بوده است و به قول خودش «سلمان فرزند اسلام است.»
مصطفی زمانی، در مقدمهای که بر کتاب حاضر نوشتهاند، درباره اولین مسلمان
ایرانی مینویسند: «اگرچه علیبن ابیطالب(ع) تا آنجا مورد توجه ایرانیان
قرار گرفت که چند مرتبه آن حضرت را برای تدریس در دانشگاه جندیشاپور دعوت
کردند، و اگرچه ایرانیان آنقدر علاقه به خاندان رسالت پیدا کردند که علی(ع)
و همچنین از امام حسین(ع) چندین مرتبه دعوت کردند که حکومت ایرانیان را
بپذیرند و برای ریاست بر ایرانیان به ایران سفر کنند، و اگرچه مقام
ایرانیان مسلمان به آنجا رسید که در وزارت دارایی مسلمانان دارای مقامات
عالی گردیدند، زیرا ایرانیان در کار اسلحهسازی، خدمات شایانی به مسلمانان
کردند، اما تمام این توجهات ایرانیان به اسلام و مسلمانان و خاندان
رسالت(ع) و نفوذ در میان مسلمانان، پس از مسلمان شدن ایرانیان بود.
آری، اولین ایرانی که برای شناسایی خدای یکتا و فرار از ظلم و ستم و
بیدادگری بار سفر بست و به سیاحت و مسافرت پرداخت، سلمان فارسی بود.
با توجه به هدف سلمان فارسی درک میکنیم که، اگر آن همه رنج و ناراحتی را
مشاهده کرد، در راه هدف عالی و الهی او ارزش داشته است و برای همین ارزش
فکر و هدف اوست که رسول اکرم(ص) و خاندانش سلمان را به بزرگی یاد مینمودند
و از او احترام میکردند.»
کتاب حاضر در 16 فصل سامان یاقته که عناوین شانزدهگانه آن از این قرارند:
...از کلیسا تا آغوش اسلام، شخصیت ماندگار، فضایل و مناقب درخشان، حکمت و
فقاهت، در ماجرای بیعت، در محضر علی(ع) و فاطمه(س)، قرآن و سلمان، سخنان
حکیمانه و روشهای سازنده، روایات سلمان، کتاب سلمان با خبر جاثلیق، در
جبهههای جنگ، داستانها و سرگذشتها، کرامات اعجازگونه، استاندار مدائن،
زن و فرزندان، آخرین سفر.
چاپ دوم کتاب «سلمان فارسی، استاندار مدائن» در شمارگان 1000 نسخه، 428 صفحه و بهای 90000 ریال راهی بازار نشر شد.
بسم الله الرحمن الرحیم
اللهمّ وفّرْ فیهِ حَظّی من بَرَکاتِهِ
وسَهّلْ سَبیلی الى خَیْراتِهِ ولا تَحْرِمْنی قَبولَ حَسَناتِهِ یا هادیاً
الى الحَقّ المُبین.
خدایا زیاد بگردان در آن بهره مرا از برکاتش
وآسان کن راه مرا به سوى خیرهایش و محروم نکن ما را از پذیرفتن نیکیهایش
اى راهنماى به سوى حـق آشکار .
شرح دعای روز نوزدهم ماه مبارک رمضان
“
بسم الله الرحمن الرحیم
لَوْ لَمْ یَنْهَ اللَّهُ سُبْحَانَهُ عَنْ مَحَارِمِهِ لَوَجَبَ أَنْ یَجْتَنِبَهَا الْعَاقِلُ. عیون الحکم و المواعظ (للیثی)، ص: 419
امروز روایتی خواندم از امیر المومنین علی علیه السلام با این مضمون که ؛ " اگر خداوند از امور حرام نهی نکرده بود، بر انسان عاقل واجب بود از آن پرهیز کند!!!
با خود گفتم ؛ مردم که همه خود را عاقل می دانند!
وقتی به کسی میگویی عاقل چنین است و چنان شانه بالا می اندازد که اولا من خودم عاقلم و دوما خودم خوب و بد را تشخیص میدهم، و سوماً دلم میخواهد انجام بدهم یا انجام ندهم!
بعد هم با کمال تعجب می بینیم که بسیارزی از مردم به خیلی از کارها که علم دارند و میدانند که حرام است دست زده و مرتکب بسیاری خطاها می شوند.
با خودم گفتم براستی عقل چیست؟ عاقل کیست؟ نشانه های عقل و عاقل کدام است؟
یادم آمد از خیلی وقتها پیش یک روایت را زیاد شنیده ام؛
امام صادق علیه السلام فرموده اند؛ «أنّ العقل ما عبد الرّحمن و اکتسب به الجنان»
شرح الکافی-الأصول و الروضة (للمولى صالح المازندرانی) / ج1 / 192 / «الشرح»: ..... ص : 179
عقل آن است که به وسیله آن بندگی خداوند رحمان انجام شده و با آن بتوان بهشت را به دست آورد!
چرا فرموده؛ عُبِدَ؟
چرا فرموده؛ الرَّحمان؟
چرا فرموده ؛ الجنان؟
آنچه به فکر حقیر می رسد اینکه؛
عُبِدَ؛
خیلی از افراد ادعای بندگی خدا را دارند ولی بندگی شان؛
یا لغلغه زبان است!!!
یا در محدوده هماهنگی با دل و میل شان است!!!
یا ناقص است و در همه ابعاد نیست!!!
در حالی که بنده؛ یعنی در بند کسی بودن، خواسته و امر او را بر خواسته و امر خود ترجیح دادن و خود را در برابر امر ونهی او ندیدن و چشم گفتن در هر زمان و مکانی!
الرحمان؛
رحمان از رحت و رحم و مهربانی است؛
به تعبیر یکی از اساتید فرزانه(استاد محمّدشجاعی)؛ رحمت یعنی خوشبختی!
یعنی اگر کسی به دنبال اسباب سعادت و خوشبختی باشد، و برای رسیدن به سعادت و خوشبختی عقل و اندیشه کند و با آنچه که حرام است و مایه بدبختی است مخالفت نموده و ترک نماید، او انسان عاقلی است و دارای عقل است.
پس آنکه ادّعای عقل میکند ولی به دنبال دل و هوس خود است ودر این راه به آنچه که حرام است و ضرر دارد دست میزند و برای لحظه ای کوتاهی لذت و خوشی سعادت بلندمدت زندگی دنیوی فدا میکند و سلامت وسعادت و خوشبختی خود را در معرض خطر قرار میدهدعاقل نیست! عقل هم ندارد!
استفاده از مواد غذایی مضر ! ولی خوشمزه!
استفاده از مواد غذایی فاسد و آلوده!
استفاده از دخانیات و ...ولی مضر بسلامت و زیان آور!
استفاده از تصاویر و صداهای ناهنجار !
استفاده از هوای آلوده و ... .
عدم استفاده از کمربند ایمنی و کلاه کاسکت!!
عدم استفاده از پوشش مناسب و پوشاننده برای زنان و مردان!
عدم احترام به قانون فردی و اجتماعی!
تماشا و شنیدن برنامه های خانه ویران کن و خانمان سوز!
گفتن و شنیدن امور محرک شهوانی و ...
...
اینها اموری است که به گفته بسیاری از عقلاء دارای آسیبهای مختلف فردی و اجتماعی است!!!
پس چرا علی رغم هشدارها! تذکرها!یادآوریها!تبلیغات!مشاهده عوارض ها! بسیاری از ما توجه نداریم!؟
زیرا؛
عقل نداریم!!
تعجب نکنید! بالقوه داریم ولی به تعبیری "آکبند وبدون استفاده" رهایش کرده ایم!!
اما اینکه فرمود ؛
با آن بهشت را کسب کنند؛
برای اینکه باز هم بسیاری به گمتن خود ، افرادی را که اهل حقه بازی و فریب دیگران هستند را زیرک و رفتار آنان را ناشی از بکار گرفتن عقل می دانند.!!!
اشاره کردیم که اگر کسی به آنچه که سعادت طولانی اش را دچار مشکل کند دست بزند و به لحظه ای خوشی زودگذر بسنده نماید عاقل نیست.!
حال اگر دنیا را بر آخرت ترجیح دهد!؟
لذت دنیوی را بر لذت آخرتی مقدم نماید؟!
خوشی و سعادت دنیوی را خوشی و سعادت حقیقی بشمارد؟!
فکر و عقل خود را برای سرکیسه کردن و فریب مردم وبهره مندی بیشتر از دنیا صرف کند، عاقل است؟؟؟!!!
فرض کنید فردی مثل معاویه و عمرو عاص؟!
همین سؤال را از امام علیه السلام پرسیدند که حضرت چنین پاسخ فرمودن؛
» و أمّا الّذی یتوصّل به إلى الأغراض الدّنیویة بالمکر و الحیل مثل ما فی معاویة و أضرابه فتلک شیطنة و نکراء و هی شبیهة بالعقل و لیست بالعقل فوجهه أمران الأوّل أنّ الدّنیا المعتبرة عند أهل البیت علیهم السّلام هی الّتی تکون معبرة یعبر بها إلى الآخرة کما دلّ علیه قولهم:
«الدّنیا مزرعة الآخرة «3»» فالدّنیا عندهم ما یهیئ به المؤمن أمر آخرته و یجعله وسیلة إلى تحصیل فوائدها و ذریعة إلى تکمیل عوائدها، و ظاهر أنّ هذه الدّنیا لا یمکن استقامتها و لا یتیسّر استفادتها بدون العقل، إذ غیر العاقل لا یأمن وقوعه فی الشبهات و وروده على المحرّمات و استقراره فی المهلکات، الثانی أنّ کثرة الرّزق و حصول الدّنیا و إن کان منوطا بالبطالة و الحماقة و مربوطا بالسفاهة و الجهالة لکن الأحمق لا یأمن وقوعه فی أشنع المهالک و سلوکه فی أقبح المسالک و تورّطه فی أعظم الشدائد و المکاره الموجبة لهلاکه و فساد دنیاه کما یشهد به المشاهدة.
کسی که برای رسیدن به اهداف دنیایی با مکر و حیله از عقل استفاده می کند ، شیطنت و زشتی است ، و با عقل مشتبه می شود زیرا؛
اولاً ؛ دنیا راه عبور به آخرت است چنان که فرموده اند"دنیا مزرعه آخرت است" بنابراین دنیا برای تهیه آخرت است و وسیله کسب آخرت.
ثانیاً ؛ اینکه زیادی مال دنیا موجب بطالت و هدر رفتن عمر به مشغولیت آن، ومایه نادانی و سختی و عامل هلاکت مالکش می باشد ، و این به تجربه ثابت شده است. که هیچ کس از این دنیا ذره ای نتوانسته با خود ببرد و بسیاری به خاطر اموالشان در معرض خطرها بوده اند!!!
بنابر این اگر کسی عقل و تدبیر خود را در راه بهره مندی از دنیا برای رسیدن به آخرت و بهشت جاودان بکار گرفت او عاقل حقیقی است و دارای عقل است و الّا هوش و ذکاوتی است که سودی برای صاحبش نخواهد داشت.
عاقل حقیقی ؛ خدای سبحان است و آنانکه در مسیر بندگی خدای تعالی محکم و ثابت قدم بوده و دنیا را برای دنیا گذاردند و بساط خویش از آن برچیدند و بهشت و آخرتشان را آباد کردند!
انبیاء، اولیاء، ائمه اطهار و بزرگان دین از جمله این افرادند!
بنابراین ؛
اگر خود را دارای عقل می دانیم! که نعمت بسیار بزرگ الهی بر انسانهاست!
اگر خود را عاقل می دانیم که مهمترین ویژگی و علت برتری انسان بر سایر موجودات است!
بیاییم و از آنچه حرام است برای سعادت ابدی و جاودان خود چشم بپوشیم !
در مسیر بندگی راستین حق قدم برداریم!
و به بهشت سعادت و خوشبختی و رضوان الهی دست یابیم!
هوسها را در قربانگاه عید فطر قربانی کنیم و عقلها را بپرورانیم! و در پی آن عشق به حقیقت و الله در وجودمان برویانیم! و ابراهیم وار در جرگه دوستان خدا درآییم و حسین گونه عشق به معبود را به تماشا بگذاریم و مهدی وار در انتظار برقراری حکومت عدل الهی بسر بریم!
هر ظالمی که به جزای خودش میرسد، عبرتی است برای آدم که با دیدن آن میتواند خداشناس شود.
«اَللّهُمَّ اجْعَلْ لی فیهِ نَصیباً مِنْ رَحْمَتِکَ الْواسِعَةِ خدایا قرار ده برایم در این روز بهرهای از رحمت وسیعت
وسعت رحمت الهی؛
از جمله اوصاف مهم خداوند که خود نیز نام جامع خود را به آن توصیف فرموده است رحمت است؛
بسم الله الرّحمن الرّحیم
لذا گفته شده است که رحمان بر کسرت و گستردگی رحمت الهی دلالت دارد. و رحمانیت حق بر مؤمن و کافر فراگیر است و البته مربوط به این دنیاست!. و برای اینکه کافر زیاد دلخوش نباشد و بداند که نتیجه کفر و دوری از خداوند بسیار بد و سنگین است فرموده اند رحمت خاص الهی در قیامت فقط شامل حال مؤمنان خواهد بود و کفار از آن بهرهای نخواهند داشت. "الرّحیم"
پس باید از این اقیانوس گسترده رحمت الهی که بر جماد و نبات و حیوان وانسان و...سایه انداخته بهره برد و غافل نشد. چه در دعای شریف کمیل می خوانیم که ؛ و برحمتک التی وسعت کل شیء.
شخص گنهکاری نز پیامبر رحمت آمد و از بزرگی گناهش گفت،
- گناهم بزرگ است و امید بخشش ندارم!
- از دریاهم؟
- آری!
- از کوهها هم؟
- آری!
- از بیابانها هم؟
- آری!
- از آسمانها هم؟
- آری
- از رحمت خدا هم؟!
- نه یا رسول الله!
و توبه کرد وخود را در سایه رحمت الهی قرار داد تا هدایت و رستگار شود.
وَاهْدِنی فیهِ لِبَراهینِکَ السّاطِعَةِ و راهنماییام کن در این ماه به سوی دلیلهای درخشانت
تشخیص راه از بیراه
وقتی شبهه و تردید به انسان رو می کند، وقتی باطل درلباس حق خود را مینمایاند، و وقتی خواص به بیراهه میروند و امور بر انسان مشتبه می شود و تشخیص راه از بیراه ، حق از باطل، نور از ظلمت دشوار می گردد، چگونه باید حقیقت را یافت؟
- هرکس اهل تقوا باشد خداوند او را از بن بست وتردید خارج میکند؛ من یتق الله یجعل له مخرجا
قدرت تشخیص میدهد؛ یجعل له فرقانا
تعلیم میدهد؛ لیعلمکم الله
رزق بی حساب و نا پیدا میدهد؛ یرزقه من حیث لا یحتسب
او را به چراغهای هدایت اهل ایمان راهبر میشود
با قرآن و اهل بیت آشنا میکند.
واین از برهانها و روشهای مهم الهی برای هدایت است. که فرمود کونوا مع الصادقین .
و فرمود فاسئلوا اهل الذکر
و چه برهانی آشکارتر از غدیر خم
وَخُذْ بِناصِیتی اِلی مَرْضاتِکَ الْجامِعَةِ و مرا به سوی موجبات خوشنودی همهجانبهات سوق ده
رضایت کامل و خوشبختی تمام در کجاست!
آنجا که تو بپذیری حق را !
و بپذیری حقانیت حق را!
و تسلیم باشی در برابر حق!
و عبد باشی و بدانی که مولای تو بالاترین مولا هاست.
بپذیری که خالق تو کمتر از طبیبی که دربرابر دستور بخور و نخور او تسلیم محض هستی نیست!
بپذیری آنچنان که از نزد پزشکی که درد تو را تشخیص و برایت تجویز دستور کرده چون وچرا نمی کنی و با رضایت از نزدش بیرون میآیی ، چون باورش داری، چون علم او را از جهل خود بیشتر می دانی، و چون مطمئن به کارش هستی باید خدایت را نیز نه چنین که بی نهایت بار از او عالم تر و حاذق تر و مطوئن تر بدانی و خود را حقیر تر و جاهلتر و مریضتر بدانی. و ایمان یعنی این!!!
خدایا به ما بفهمان که هیچیم
بفمان که مریضیم
بفهمان که تو خو همه چیز هستی و طبیب دردهای مایی
بفهمان که باید دربرابرت باید تسلیم بود و راضی به حکم و حکمتت.
نشانمان بده که "مااوتیتم من العلم الا قلیلا"
نشانمان بده، معرفتمان بده، ایمانمان بده تا تسلیم وراضی به قضا وقدرت باشیم.
خذ بناصیتی...
ما بنده فراری و متکبری هستیم که خودخوای ما ما را سرگردان می کند و از تو دور!!! خذ بناصیتی!
ما بندگان گریزپای از حقایقی هستیم که با نفس هایمان ناجور است ، خذ بناصیتی!
تو خود ما را دریاب و به دریای شیین معرفتت راه بده! خذ بناصیتی!
ما را به خودمان وا مگذار که هلاکیم!!! خذ بناصیتی!
إلهی لا تکلنی إلی نفسی...
بِمَحَبَّتِکَ یا اَمَلَ الْمُشْتاقینَ» به حق محبتت ای آرزوی مشتاقان
محبت مادریاللهمّ ارْزُقنی فیهِ رحْمَةَ الأیتامِخدایا روزیم کن در آن ترحم بر یتیمان
یتیم کیست؟
در فقه اسلامی به کسی که پدرش را از دست داده باشد یتیم گفته میشود ولی به کسی که مادرش را از دست بدهد، یتیم نمیگویند.
در حیوانات، به حیوانی که مادرش را از دست دهد، یتیم گفته میشود و در اشیا به «بینظیر» یتیم میگویند؛ مثلا به مرواریدی که بینظیر باشد، یتیم (درّ یتیم) گفته میشود و یا به اصطلاح «در یتیم» مینامند.
شاید چون نظیر یتیم که یکی از اسباب ایجادش را از دست داده و اینگونه موجودی که بدون زوج و والدین بوجود آید نداریم به او یتیم (بینظیر) گفته میشود.
توجه به یتیم در آیات قرآن
***یادآوری نعمت و لطف الهی به پیامبرش و اینکه روزی او یتیم بود و خداوند با دست عنایت خویش او را پرورش داد و..
ألم یجدک یتیماً فآوی
***توجه محبت شامیز به یتیم
فأما الیتیم فلا تقهر
یتیم در سیره و بیان اهل بیت علیهم السلام
***توجه به اقتصاد و حق یتیم از میراث والدینش
«إِنَّ الَّذینَ یَأکُلونَ أمولَ الیتمى ظُلماً إنّما یَأکُلونَ فِى بُطونِهم ناراً» (نساء/ 4، 10)
***سرپرستی عاطفی و اجتماعی و اقتصادی از ایتام مجوز چند همسری و ازدواج با دختر یتیم نه مال و ...او
«و إِن خِفتُم أَلّا تُقِسطوا فِى الیَتمى فَانکِحوا ما طَابَ لَکُم مِن النّساءِ مَثنى و ثُلث و رُبع»
***اصلاح امر یتیم
«و یَسَلونَکَ عَنِ الیَتمى قُل اصلاحٌ لَهُم خَیرٌ وان تُخالِطوهُم فَاخونُکُم واللَّهُ یَعلَمُ المُفسِدَ مِنَ المُصلِح»بقره 220
***احسان و نیکویى با یتیمان
نساء/ 4، 36؛ بقره/ 2، 83 و ...، فجر/ 89، 17)
یتیم در روایات
ظرافت مواجهه با مسائل ایتام در فرمایش امیر مومنان حضرت علی علیه السلام؛
وَ اللَّهَ اللَّهَ فِی الْأَیْتَامِ
فَلَا تُغَیِّرُوا أَفْوَاهَهُمْ وَ لَا تُضَیِّعُوا مَنْ بِحَضْرَتِکُمْ،
شما را به خدا، شما را به خدا، ایتام را یک روز در میان، تغذیه نکنید، یتیمان در محضر شما، ضایع نشوند.(بحار الأنوار الجامعه لدرر أخبار الأئمه الأطهار، ج۷۲، ص: ۱۴)
اجر سرپرستی و کفالت و به بی نیاری رساندن یتیم
فَقَدْ سَمِعْتُ رَسُولَ اللَّهِ صَلَّى اللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِهِ یَقُولُ: «مَنْ عَالَ یَتِیماً حَتَّى یَسْتَغْنِیَ أَوْجَبَ اللَّهُ لَهُ بِذَلِکَ الْجَنَّةَ
عاقبت خوردن مال یتیم و رها کردن او
کَمَا أَوْجَبَ لآِکِلِ مَالِ الْیَتِیمِ النَّارَ».
یتیم ظاهری و حقیقی
قال رسول اللّه صلّى اللّه علیه و آله: «أشدّ من یتم الیتیم الّذی انقطع عن أبیه یتم یتیم انقطع عن إمامه و لا یقدر على الوصول إلیه و لا یدری کیف حکمه فیما ابتلى
یتیم مجازی (اهل بیت علیهم السلام) و سزای خوردن اموال و حقوق ائمه علیهم السلام
وَ قِیلَ لِلْعَالِمِ ع مَا أَیْسَرُ مَا یَدْخُلُ بِهِ الْعَبْدُ النَّارَ قَالَ أَنْ یَأْکُلَ مِنْ مَالِ الْیَتِیمِ دِرْهَماً وَ نَحْنُ الْیَتِیمُ. (الفقه المنسوب إلى الإمام الرضا علیه السلام، ص: 294)
سرپرستی یتیم
پیامبر(ص) در مورد ترحم بر یتیم فرمودند: « اِنَّ فِى الجَنَّهِ دارا یُقالُ لَها دارُ الفَرَحِ لایَدخُلُها اِلاّ مَن فَرَّحَ یَتامَى المُؤمِنینَ؛ » در بهشت خانهای وجود دارد، به آن خانه فرح گفته میشود که در آن داخل نمیشود مگر کسانی که یتیمان مومنین را شاد کرده باشند. (نهج الفصاحه، ح ۸۶۴)
وإطْعامِ الطّعامِ و اطعام به گرسنگان
قرآن کریم در رابطه با ارزش اطعام چند بیان زیبا دارد که میفرماید:
«وَیُطْعِمُونَ الطَّعَامَ عَلَى حُبِّهِ مِسْکِینًا وَیَتِیمًا
وَأَسِیرًا» (الإنسان: ۸) در ستایش اهلبیت(ع)، آنها را با اطعام طعام،
توصیف میکند «علی حبه» یعنی در حالی که خودشان نیازمند به طعام بودند
اطعام میکردند.
حضرت امیرالمومنین(ع) میفرماید: لَذَّهُ الْکِرامِ فِی الإِطْعامِ وَ
لَذَّهُ اللِّئامِ فِی الطَّعامِ. (شرح غرر الحکم ، ج ۵ ، ص ۱۳۲)
امیرالمومنین(ع) میفرمایند: « مَا أَکَلْتَهُ رَاحَ وَ مَا أَطْعَمْتَهُ فَاح»، آن چیزی را که خوردی بر باد رفت و آن چیزی را که اطعام کردی ماند. (تصنیف غرر الحکم و درر الکلم، ص: ۳۷۹)
امام باقر(ع) میفرماید: « إِنَّ اللَّهَ یُحِبُّ إِطْعَامَ الطَّعَامِ وَ هِرَاقَهَ الدِّمَاءِ» خداوند اطعام طعام و ریختن خون حیوان قربانی را دوست دارد. ( بحار الأنوار الجامعه لدرر أخبار الأئمه الأطهار، ج۷۱، ص: ۳۶۱)
روایت در مورد کسانی که اهل طعام دادن بودند ولی مسلمان نبودند، آمده است: شخصی به نام ابن جُذعان، اهل اطعام بود و به مردم غذا میداد ولی کافر بود پیامبر(ص) فرمودند: « إِنَّ أَهْوَنَ أَهْلِ النَّارِ عَذَاباً ابْنُ جُذْعَانَ فَقِیلَ یَا رَسُولَ اللَّهِ- وَ مَا بَالُ ابْنِ جُذْعَانَ أَهْوَنُ أَهْلِ النَّارِ عَذَاباً- قَالَ إِنَّهُ کَانَ یُطْعِمُ الطَّعَامَ» کم رمقترین و سستترین آتش در جهنم، برای جذعان است چون که اهل اطعام بود. (بحار الأنوار الجامعه لدرر أخبار الأئمه الأطهار، ج۷۱، ص: ۳۶۸)
قرآن میفرماید: « وَ لَمْ نَکُ نُطْعِمُ الْمِسْکینَ» (۴۴ مدثر) و در جای دیگر میفرمایند «وَ لا تَحَاضُّونَ عَلى طَعامِ الْمِسْکینِ» و بر اطعام مسکین تحریک و اقدامی صورت نمیدادند. (سوره فجر : ۱۸)
وإفْشاءِ السّلامِ و افشاء و انتشار سلام در مسلمانان
سلام از شعائر اسلامی و نام زیبای خداوند است.
سلام حامل پیام صلح و دوستی است
سلام بیانگر محبت و عواطف انسانی است
سلام بیانگر وحدت و پیوند ایمانی است
سلام حاکی از اهمیت زندگی اجتماعی بر فردی است
سلام آغازگر دوستی و ختم دشمنی است
سلام حکایت گر صفای دل و طراوت باطن است
سلام هدیه خدا بر بندگان خداست
سلام پرچم شفاهی اسلام و نشانه روح اسلامی ایمانی است
وصُحْبَةِ الکِرامِ مصاحبت با نیکان نصیب فرما
همنشینی با بزرگان عقل انسان را رشد و بینش او را بالا می برد.
چه بزرگانی بهتر از انبیاء ائمه و اولیاء چه در حیات و چه در ممات
بِطَوْلِکَ یا ملجأ الآمِلین.به حق فضل، انعام و بزرگواریت ای پناه آرزومندان”
پناه آرزومندان
ارزو بد است اگر دنیوی باشد
بد است چون به دیوار و در بسته می خورد
بد است چون انسان را از ابدیت غافل می کند
اما ارزویی که به بی انتهایی خداوند وصل شود ، و آخرت بین و عاقبت نگر باشد خوب است و پناه آرزوهای حقیقی و غیر حقیقی همه خداست.
سه وظیفه نسبت به یتیم؛
در نتیجه نسبت به یتیم سه وظیفه وجوددارد که شامل:
«تکفل» (مدیریت اقتصادی و
زندگی)،
«تغذیه»
و «ترحم» (نیاز عاطفی) میباشد، (داستان معنوی ص ۵۸۸۲- خاطرات قرائتی- بهشتی)
شرح دعای روز هشتم ماه رمضان
آئین مهرورزی
ابراهیم شیبانی می گوید؛
با استاد خود به بیرون از شهر و به صحرا می رفتیم. من در همان حال دست دراز کرده علفی را از زمین کندم و بعد از دقایقی در دست چرخاندن ان را دور انداختم!!!!
استاد رو به من کرد وفرمود؛
کاری کردی که در شأن وسزاوار تو نبود!؟
1- بدن و توانت را به بازی و همس و سرگرمی واداشتی
2- تسبیح گویی را از تسبیح الهی بازداشتی ( إن من شیءٍ إلا یسبح بحمده)
3- راه را برای چنین عملی برای دیگران باز کردی و سنت بدی ایجاد کردی.
4- علفی را بی دلیل از زمین کندی
5- آن را بی دلیل دور انداختی
سپس مرا به مدت یکسال از فیض حضور در محضرش محروم نمود.
کتاب میراث منبر - آیت الله حسن نوری همدانی
و این دو مورد آخر همان لهو و لغو و لعب است!!!
اللَّهُمَّ ارْزُقْنِی فِیهِ رَحْمَةَ الْأَیْتَامِ
خداوندا در این روز مهربانی به ایتام ،
وَ إِطْعَامَ الطَّعَامِ
اطعام طعام ،
وَ إِفْشَاءَ السَّلامِ
بلند سلام کردن
وَ صُحْبَةَ الْکِرَامِ
و هم نشینی با بزرگان و نیکان را روزی ام گردان
بِطَوْلِکَ یَا مَلْجَأَ الْآمِلِینَ
به فضل خودت ای مأوای آرزومندان.
یتیم!
واژه ای که دل را به درد آورده و ناخود آگاه حس ترحم و دلسوزی را در انسان بر میانگیزد.
یتیم کیست؟
در فقه اسلامی به کسی که پدرش را از دست داده باشد یتیم گفته میشود ولی به کسی که مادرش را از دست بدهد، یتیم نمیگویند.
در حیوانات، به حیوانی که مادرش را از دست دهد، یتیم گفته میشود و در اشیا به «بینظیر» یتیم میگویند؛ مثلا به مرواریدی که بینظیر باشد، یتیم (درّ یتیم) گفته میشود و یا به اصطلاح «در یتیم» مینامند.
اهمیت و جایگاه یتیم در قرآن کریم
إِنَّ الَّذِینَ یَأْکُلُونَ أَمْوالَ الْیَتامى ظُلْماً إِنَّما یَأْکُلُونَ فِی بُطُونِهِمْ ناراً وَ سَیَصْلَوْنَ سَعِیرا (النساء169)
اهمیت و جایگاه یتیم در سیره اهل بیت؛
َ أَنَّ آکِلَ مَالِ الْیَتِیمِ یَجِیءُ یَوْم الْقِیَامَةِ وَ النَّارُ تَلْتَهِبُ فِی بَطْنِهِ حَتَّى یَخْرُجَ لَهَبُ النَّارِ مِنْ فِیهِ حَتَّى یَعْرِفَهُ کُلُّ أَهْلِ الْجَمْعِ أَنَّهُ آکِلُ مَالِ الْیَتِیم
الکافی (ط - الإسلامیة)، ج2، ص: 32
پیامبر(ص) در مورد تکفل یتیم میفرماید: « أنا و کَافِلُ الیتیمِ
کهاتَینِ فی الجنهِ إذَا اتَّقَی اللهَ عَزَّ وَ جَلَّ – وَ اَشَارَ
بِاصبَعَیْهِ السَّبَّابَهِ وَ الوُسطَی» حضرت در حالی که اشاره به دو
انگشت سبابه و وسطی کردند، فرمودند: من و کفالت کننده یتیم در بهشت این
چنین هستیم (در کنار هم هستیم)، (مستدرک، ج۲، ص ۴۷۴؛ نورالثقلین، ج ۵، ص
۵۹۷ / ۲۳).
حضرت علی(ع) در مورد تغذیه یتیم میفرمایند: « اللَّهَ اللَّهَ فِی الْأَیْتَامِ- فَلَا تُغِبُّوا أَفْوَاهَهُمْ وَ لَا یَضِیعُوا بِحَضْرَتِکُمْ» (بحار الأنوار الجامعه لدرر أخبار الأئمه الأطهار، ج۷۲، ص: ۱۴) شما را به خدا، شما را به خدا، ایتام را یک روز در میان، تغذیه نکنید، یتیمان در محضر شما، ضایع نشوند.
پیامبر(ص) در مورد ترحم بر یتیم فرمودند: « اِنَّ فِى الجَنَّهِ دارا یُقالُ لَها دارُ الفَرَحِ لایَدخُلُها اِلاّ مَن فَرَّحَ یَتامَى المُؤمِنینَ؛ » در بهشت خانهای وجود دارد، به آن خانه فرح گفته میشود که در آن داخل نمیشود مگر کسانی که یتیمان مومنین را شاد کرده باشند. (نهج الفصاحه، ح ۸۶۴)
وظایف سه گانه در قبال یتیم
در نتیجه نسبت به یتیم سه وظیفه وجوددارد که شامل: «تکفل» (مدیریت اقتصادی و زندگی)، «تغذیه» و «ترحم» (نیاز عاطفی) میباشد، (داستان معنوی ص ۵۸۸۲- خاطرات قرائتی- بهشتی)
روزی از دوست مهندسم پرسیدم: برای قیامتت چه می کنی؟ چیزی گفت که به حال او غبطه خوردم او گفت: هر پانزده روز یک مرتبه ماشینی کرایه می کنم و بچّه های یتیم را به پارکِ بازی می برم و برای شان بستنی می خرم و پس از تفریحی چند ساعته بر می گردیم، من این کار را به حساب قیامتم گذاشته ام.
«و اطعام الطعام» حضرت در ادامه دعای این روز فرمودهاند: خدایا در این روز اطعام دیگران را نصیب من کن.
انفاق و احسان شیوههای گوناگونی دارد، یکی از آنها، غذا دادن است که در اسلام نیز مورد توجه خاص قرار گرفته است.
حضرت امیرالمومنین(ع) میفرماید: لَذَّهُ الْکِرامِ فِی الإِطْعامِ وَ لَذَّهُ اللِّئامِ فِی الطَّعامِ. (شرح غرر الحکم ، ج ۵ ، ص ۱۳۲)
لذت انسانهای بزرگوار در اطعام و غذا دادن است و لذت انسانهای پست در طعام خوردن است.
قرآن کریم در رابطه با ارزش اطعام چند بیان زیبا دارد که میفرماید: «وَیُطْعِمُونَ الطَّعَامَ عَلَى حُبِّهِ مِسْکِینًا وَیَتِیمًا وَأَسِیرًا» (الإنسان: ۸) در ستایش اهلبیت(ع)، آنها را با اطعام طعام، توصیف میکند «علی حبه» یعنی در حالی که خودشان نیازمند به طعام بودند اطعام میکردند.
امیرالمومنین(ع) میفرمایند: « مَا أَکَلْتَهُ رَاحَ وَ مَا أَطْعَمْتَهُ فَاح»، آن چیزی را که خوردی بر باد رفت و آن چیزی را که اطعام کردی ماند. (تصنیف غرر الحکم و درر الکلم، ص: ۳۷۹)
امام باقر(ع) میفرماید: « إِنَّ اللَّهَ یُحِبُّ إِطْعَامَ الطَّعَامِ وَ هِرَاقَهَ الدِّمَاءِ» خداوند اطعام طعام و ریختن خون حیوان قربانی را دوست دارد. ( بحار الأنوار الجامعه لدرر أخبار الأئمه الأطهار، ج۷۱، ص: ۳۶۱)
روایت در مورد کسانی که اهل طعام دادن بودند ولی مسلمان نبودند، آمده است: شخصی به نام ابن جُذعان، اهل اطعام بود و به مردم غذا میداد ولی کافر بود پیامبر(ص) فرمودند: « إِنَّ أَهْوَنَ أَهْلِ النَّارِ عَذَاباً ابْنُ جُذْعَانَ فَقِیلَ یَا رَسُولَ اللَّهِ- وَ مَا بَالُ ابْنِ جُذْعَانَ أَهْوَنُ أَهْلِ النَّارِ عَذَاباً- قَالَ إِنَّهُ کَانَ یُطْعِمُ الطَّعَامَ» کم رمقترین و سستترین آتش در جهنم، برای جذعان است چون که اهل اطعام بود. (بحار الأنوار الجامعه لدرر أخبار الأئمه الأطهار، ج۷۱، ص: ۳۶۸)
قرآن میفرماید: « وَ لَمْ نَکُ نُطْعِمُ الْمِسْکینَ» (۴۴ مدثر) و در جای دیگر میفرمایند «وَ لا تَحَاضُّونَ عَلى طَعامِ الْمِسْکینِ» و بر اطعام مسکین تحریک و اقدامی صورت نمیدادند. (سوره فجر : ۱۸)
* شعائر چیست؟
افشاء سلام...
اللَّهُمَّ أَعِنِّی فِیهِ عَلَى صِیَامِهِ وَ قِیَامِهِ
خداوندا مرا
در این روز بر روزه و نمازم یاری فرما
روزه داران را سه دسته گفته اند؛
عوام؛ روزه از شکم و غذا و نوشیدنی
خواص؛ روزه از غذا و نوشیدنی، بعلاوه روزه اعضا و جوارح از آنچه یار نمیپسندد گناه و مکروه و حرام است!!!
خاص خواص؛ نه تنها جسم از غذا و نوشیدنی، و نه تنها اعضاء از حرام و مکروه و گناه، که قلب از غیر خدا !!!
همچنین است نمازگزاران ؛
گروهی خم وراست می شوند و جسمشان را شستشو میدهند
گروهی فکر و روحشان را هم شستشو داده در برابر حضرت حق به خضوع وا می دارند
گروهی در همه حال به نمازند و همه وجودشان پاک شده و همه وجودشان در خضوع و خشوع از خداوند است.
در هر گروه هستند کسانی که از مازشان جز خستگی و بی خوابی و از روزه شان جز گرسنگی و تشنگی بهره ندارند.
چه اینکه یا در مرتبه نخست اینانند ، یا اصلا به مرتبه نخست هم نرسیده اند و با نماز و روزهشان ریا می کنند و یا کسب و فریب میدهند.
که در قرآن از اصحاب دوزخ شمرده شدهاند؛
ویل للمصلین... ها برای اینان است.
لذا؛ خدایا ما را از روزه داران و نماز گزاران راستین و حقیقی قرار ده! و این توفیق را شامل حال ما، فرزندان وخانواده و دوستان و دعاگویان و دعاخواهان ما بفرما!!
وَ جَنِّبْنِی فِیهِ مِنْ هَفَوَاتِهِ وَ آثَامِهِ
و از گناهان و لغزشها بازم دار
از بیهوده کاریها
راه های دوری از گناه؛
- توجه به حقیقت گناه
- توجه به مقام گناه شونده
- توجه به عواقب و آثار گناه؛
اللَّهُمَّ اغْفِرْ لِیَ الذُّنُوبَ الَّتِی تَهْتِکُ الْعِصَمَ اللَّهُمَّ اغْفِرْ لِیَ الذُّنُوبَ الَّتِی تُنْزِلُ النِّقَمَ اللَّهُمَّ اغْفِرْ لِیَ الذُّنُوبَ الَّتِی تُغَیِّرُ النِّعَمَ اللَّهُمَّ اغْفِرْ لِیَ الذُّنُوبَ الَّتِی تَحْبِسُ الدُّعَاءَ اللَّهُمَّ اغْفِرْ لِیَ الذُّنُوبَ الَّتِی تُنْزِلُ الْبَلاء
- توجه به شاهدان اعمال و شهادتشان در قیامت (7 شاهد؛ خداوند، ملائکه و فرشتگان، اعضاء بدن، پیامبر خدا، ائمه هدی، زمین، زمان، )
- توجه به قیامت و آخرت
- یاد مرگ ، قبر، برزخ
- محاسبه اعمال در شبانه روز
- مراقبت از خود و دیگران
- ذکر و یاد خدا
وَ ارْزُقْنِی فِیهِ ذِکْرَکَ بِدَوَامِهِ
و مرا بعنایت و توفیقت از استمرار یادت بهره مند ساز
اگر میخواهیم روزی که کسی از ما یاد نمیکند ، خداوند به یادمان باشد، باید امروزمان پر از یاد خدا باشد .
(با هر دست بدهیم با همان دست می گیریم)
فاذکرونی اذکرکم...
دائم خدا را یاد کردن به زبان و قال نیست که به حضور و حال است.
همچون نفس باید باشد که نیامدنش مرگ است. و یاد خداوند، نبودنش ولو به لحظه مرگ روح و حقیقی است.
ذکر دائم محدود به زمان و مکان نیست ، چه اینکه او محدود به زمان و مکان نیست!
اما توفیق آن هم از خود اوست،
زمینه اش هم از خود اوست،
دوام و استمرار آن هم به اراده و توفیق خود اوست
هرچند من خود زمینه این توفیق را باید فراهم سازم، با ترک نافرمانی و تقید به فرامینش!!!
که فرمود ؛ هرکس مقید باشد به نماز اوّل وقت می رسد به آنجا که باید برسد!!! تکوینا این نماز او را می رساند...(آیت الله بهجت)
بِتَوْفِیقِکَ یَا هَادِیَ الْمُضِلِّینَ
ای هدایت گر گمراهان.
همه به توفیق او نجات مییابند و هدایت میشوند.
چه هدایت شدههایی که توفیق الهی را از خود دور کردند و گمراه شدند!!!!
جه گمراهانی که توفیق رهینشان شد وآن را به خود جلب کردند و هدایت شدند.
دختر لهستانی که برای سیاحت به ایران آمده و در کنار جاده شمال مشغول استراحت و ... است از دختر محجبه مؤمن دانشجوی ایرانی تسبیحی به یادگار میگیرد و پل ارتباطی برقرار میشود...
چند ماه یا چند سال بعد تماس می گیرد که می خواهد به ایران بیاید ، با همان انگیزه تفریح و سیاحت!!
واینبار از دوست ایرانیش منو سفر می خواهد و دوست خوب او او را با ارزشها و فرهنگ ایران آشنا کرده به طلائیه می برد و طلائیه عجب طلائیست که دلهای طلائی را صید می کند و میرباید . با جوان ایرانی ازدواج و به لهستان می رود .
مدتی بعد دختر لهستانی تماس میگیرد که این طلائیه مرا دگرگون کرده و حقیقت را به من شناسانده و می خواهم مسلمان شوم راه حق را بروم. (برگرفته از خاطرات حاج حسین یکتا)
اللهم اهدنا الصراط المستقیم
اللهم وفقنا لما تحب و ترضی